داستان اماممهدی علیهالسلام
قسمت صد و هشتاد و یک
قيام ۱۳
در رابطه با پشتیبانی و ابزار جنگی سپاه اماممهدی به مطالبی ماورایی بخوردم. نمیدونم باید بنویسم یا ازش رد بشم. چاره چیه؟! اینها مطالبی هست که توی کتابهای دستاول شیعه اومده. تردید ندارم که پذیرش این حرفها نیاز به ایمان قوی داره. برای تربیتیافتههای مکتب اهلبیت، قبول این حرفها بههیچوجه دشوار نیست. نگرانیم بابت آدمهایی هست که با آموزههای اهلبیت سر و کار ندارن و احیانا ممکنه با خودشون خیالاتی بکنن. چی بگم وآلله؟ بیهیچی هم که نمیشه. بههرحال من باید چیزی بنویسم. حالا به هر دلیل ممکنه عدّهای نپذیرن یا مثلا این صحبتها رو به حساب دیگهای بذارن. طوری نیست. من که نمیتونم دائما نگران این باشم که نکنه یهوقت یکی یهچیز ببینه و انکار کنه. اصلا دربارۀ برخی داستانهای ماورایی قرآن هم ممکنه یکی بگه این حرفها چیه؟! مانند لباس یوسف که روی چشم نابینای یعقوب انداختن یکهو بینایی چشم یعقوب برگشت. خُب! اینم عجیب و غیرعادیه. آیا باید انکارش کرد؟! آخه درسته هرچی رو که عقلمون بهش نمیرسه ردّش کنیم؟! فکر میکنم درد و دل کافی باشه. برم سروقت ادامۀ داستان.
وقت حرکت سپاه امام از مكّه فرا میرسه. یکی با صدای بلند ندا سر میده: "لازم نیست کسی خوراکی و نوشیدنی، حتی علف برای چهارپایان همراه برداره، اماممهدی همان سنگی که حضرت موسى بهش زد و دوازده چشمه ازش جوشيد، همراه برداشته".
درسته که حرف عجیبیه اما برام خیلی عجیبتر بود وقتی دیدم یکی از یاران امام با شنیدن این حرف، آهسته به بغلدستی میگه: میخواد با تشنگی و گرسنگی ما رو به کشتن بده!
درسته که شوخی و جدی بودن این حرف و لحن گوینده، برای ما معلوم نیست اما محاله یاران امام از روی اعتراض و نِقّ و نوقکردن این حرف رو زده باشن. بههرحال سپاه امام از مکه حرکت میکنن. هرجا که برای استراحت فرود میان، چشمهاى از این سنگ میجوشه. با نوشيدن ازش گرسنه، سير و تشنه، سيراب میشه. تا اینكه لشگر به بلندى پشت كوفه یعنی نجف میرسن و کمی بعد وارد کوفه میشن. امام با دست به نقطهای اشاره میکنه و فرمان میده اونجا رو بِکَنن. یاران امام شروع به حفر زمین میکنن. بعد از کناررفتن خاکها، ناگهان تعداد دوازده هزار زره جنگی، دوازده هزار شمشیر و به همین تعداد کلاهخود از زیر خاک نمایان میشه. امام به یارانش دستور میده از این ادوات نظامی بردارن.
البته من فکر میکنم موضوع، جدّیتر از این حرفها باشه. به همین خاطر ناچارم به ساز و برگ نظامی در قیام اماممهدی بهشکل دقیقتری بپردازم. پرسش مهم اینه که دکترین نظامیِ اماممهدی چیه؟ باید پاسخ قانعکنندهای برای این پرسش پیدا کنم. البته حواسم به این نکته هست که پیروزی اماممهدی صرفا از راه معجزه انجام نمیشه. بلکه قدرت نظامی در کنار یاریِ خدا و همچنین پدید اومدن زمینۀ اجتماعی، دست به دست هم میدن تا نهضت امام به نتیجه برسه. بنابراین شکی ندارم که اماممهدی از ساز و برگ نظامى و تجهيزات جنگی هم استفاده میکنه. تنها چالش جدّی اینه که از چه تجهيزاتى بهره میبره؟ آیا سلاح نظامىِ مدرن يا ابزار جنگى صدر اسلام؟! عقبتر به ماجرای دوازده هزار زره جنگی، شمشیر و کلاهخود اشارهای داشتم که قانعم نکرد. باید موشکافانهتر به این موضوع بپردازم. لابهلای کتابهای اصلی و قدیمیِ شیعه به احادیث فراوانی برخوردم که با صدای بلند فریاد میزدن اماممهدی و یارانش با شمشیر میجنگن. حتی زرهِ اماممهدی، لباس نظامیِ پیغمبر و شمشیرش هم ذوالفقار رسول خداست. روی هر شمشیری هم اسم رزمنده و نام پدرش نوشته شده. در اوصاف شمشیرها هم گفتن، اگه به كوهى برخورد کنه، کوه متلاشی میشه. خلاصه اینکه اماممهدی با شمشیر میجنگه و مانند رزمندگان صدر اسلام، از چارپايان استفاده میكنه. مواد غذايى و نوشيدنیها و علوفۀ حیوانات هم از راه معجزه، تأمين میشه.
و اما دربارۀ شمشير که در روایات فراوانی اومده باید بگم یه احتمال اینه که اماممهدی واقعا با خودِ خود شمشیر میجنگه. شمشیر امام و یارانش چنان قدرتی پيدا میكنن كه حتی كوهها رو میشکافن. شمشيرهای خاصّی که از آسمون آوُرده شدن. در توجیه این احتمال، اینطور گفتن که تسليحات پيشرفته از كار میوفته و دشمنان امام هم به ناچار با شمشیر میجنگن. احتمال دوم هم اینه که شمشیر، نماد ابزار جنگیِ روز و كنايه از قدرت نظامى باشه. من باید اعتراف کنم دليل روشنى بر هيچکدوم از احتمالات وجود نداره. قدر مُسَلّم، ساز و برگ نظامى اماممهدی، بهشکل فوقالعادهای كارآمده اما دربارۀ سیاست جنگى و ابزارها نمیشه اظهار نظر قطعى كرد.
الغيبةللنعمانى: ص ۳۰ ح ۳۲ و ۵۲ ح ۴۵، مختصر بصائر الدرجات: ص ۸۵، الكافى: ج ۱ ص ۲۳۱ ح ۳ ج ۸ ص ۵۰ ح ۱۳، ثواب الأعمال: ص ۲۴۸ ح ۱۰، كمال الدين: ص ۶۷۰ ح ۱۷، الخرائج و الجرائح: ج ۲ ص ۶۹۰ ح ۱، الاختصاص: ص ۳۳۴.
ادامه دارد...