داستان اماممهدی علیهالسلام
قسمت صد و نود
شیوۀ حکمرانی ۵
مشغول نوشتن از شیوۀ حکمرانی اماممهدی بودم. با دیدن حدیثی _شاید کمی عجیب_ برای لحظاتی به فکر رفتم. ابتدا میخواستم از کنار این روایت رد بشم اما با خودم گفتم: نه! من باید برای این مسئله چارهای کنم.
داستان از این قراره که براساس گزارشی از شیخ صدوق، اماممهدی به غاری در شهر انطاکیه تشریف میبرن و بعد از خارجکردن کتابهای آسمانی از داخل غار به کوفه برمیگردن و بین پیروان انبیای پیشین براساس کتابهای خودشون داوری میکنن!!
با خودم گفتم: مگه قرار نبود با ظهور اماممهدی فقط دین حق حاکم بشه، پس این حرفها چه معنایی میتونه داشته باشه؟!
این ابهام، ذهنم رو به خود مشغول کرد. ناچار برای پیداکردن پاسخی درخور سراغ کتابها رفتم. فرضیههای جورواجوری در نوشتهجات قدیمی و جدید وجود داشت. البته من کاری با اونها ندارم. چون واقعا خارج از حوصلۀ این نوشتهس. منتهی تلاش میکنم عصارۀ تحقیقاتم رو اینجا بنویسم. انصافا برای نوشتن این چند خط حدود پنجاه صفحه کتاب و تعدادی مقاله مطالعه کردم. نتیجۀ جونکندنها این شد که به سه فرضیهٔ مهم رسیدم. آقایون نظریهپرداز برای هر کدوم از این فرضیهها هم کلی آیه و حدیث، پشت سر هم ردیف کردند.
و اما فرضیۀ اول میگه بله همونطور که در آیةالکرسی هم اومده، سنّت خدا بر اینه که در مسائل اعتقادی و ایمانی، آدمها آزادن تا خودشون انتخاب کنن و در پذیرش دین اکراه و اجباری وجود نداره. حکومت اماممهدی هم از این قاعده مستثنی نیست. بنابراین پیروان سایر ادیان آزادن با داشتن دین و آیین خودشون، همزيستى مسالمتآميزی زیر سایهٔ حاكميت اسلامی داشته باشن. از این گذشته، در قرآن اومده که شماری از یهودیها و مسیحیها تا روز قیامت بر دین خودشون باقی میمونن. جالبتر اینکه قرآن میگه برخی از یهودیها با خودشون و بعضی از مسیحیها هم با خودشون تا روز قیامت اختلاف و دشمنی دارن. حتی جایی از قرآن اومده که خداوند تا روز قیامت عدهای رو عینهو چماغ بالا سر يهوديان پيمانشكن میذاره تا عذابى سخت بهشون بچشونه. از این حرفها برمیاد که پیروان سایر ادیان در دورۀ حکومت اماممهدی وجود دارن.
و اما طبق فرضیۀ دوم، همۀ انسانها چه به اختیار و چه به اجبار باید پیرو اسلام باشن. نرمشی در کار نیست. اسلام، دين حاكم و مسلّط در تمام دنيا میشه. هواداران این نظریه قائلن که خداوند پیغمبر اسلام رو با دینی کامل برای هدایت انسانها فرستاده و نهایتا ایشون علیرغم میل مشرکین بر همۀ دینها پیروز میشن. اماممهدی نرمش پیامبر رو نداره و اجازه نمیده مخالفین در پرتو حکومتش زندگی کنن. حتی جزیه هم قبول نمیکنه. انقده باهاشون میجنگه تا توحید حاکم بشه. هر کس به ایشون ایمان نیاره نابود میشه و اين، به معناى وحدت انحصارى دين اسلام و از بين رفتن همه اديان ديگهس.
دربارۀ فرضیۀ سوم هم باید بگم بله تا مدتی پیروان سایر ادیان میتونن به آئین خود زندگی کنن و حتی امام بر اساس احکام اون شریعت بین پیروانش داوری میکنه اما به تدریج، ادیان از بین میرن و پیروانشون به اسلام گرایش پیدا میکنن. نهضت امام همینطور که جلو میره، جنگها هم آغاز میشه. نبردهای اوّليه در عربستان، عراق، سوریه، تركيه و مقداری هم روسيهست.
از نوشتههای قدیمی برمیاد كه امام در ابتداى نهضت، درگيرى خاصى با پيروان اديان هندى و چينى و ژاپنى نداره.
همزمان، یاران اماممهدى فرهنگ اسلامى و توحيدى رو تبليغ میكنن و خیلیها رو از گمراهى نجات میدن تا اينكه صدای اذان در همه جای دنیا به گوش میرسه.
تا اینجا تلاش کردم سه نظریه رو با دقت بنویسم. ظاهرا فرضيۀ سوم یعنی محو تدريجى اديان، شاید بتونه در قالب نظريهاى كارآمد و جامع، مورد دفاع قرار بگیره؛ چون هم تونسته ميان ادلّه قرآنى و روايى، جمع كنه و هم نظريهاى معقول و قابل پذيرش باشه.
الغيبةللطوسى: ص ۴۶۸ ح ۴۸۵، الكافى: ج ۱ ص ۲۵ ح ۲۱، مختصر بصائر الدرجات: ص ۱۱۷ ص ۱۹۳- ۲۰۱، الغيبةللنعمانى: ص ۳۱۷ ح ۳، الإرشاد: ج ۲ ص ۳۸۶.
ادامه دارد...