پارچه‌های گلدوزی شده! قسمت اول می‌خواهم برایتان قصه‌ای بگویم. حکایتی جالب و شنیدنی از قولِ آقای على كسايى. او نویسنده‌ای ایرانی‌الاصل می‌باشد که در یکی از روستاهای اطراف کوفه پا به عرصه گیتی گذاشت. خیلی زرنگ و باهوش بود. بعدها در عینِ حال که دانشمندی بزرگ در علمِ نحو و تفسیر و قرائت شد از دوستان خالص، ناب و مخفیِ اهل‌بیت علیهم‌السلام در قرن دوم هجری به حساب می‌آمد. او به بغداد رفت و به خاطرِ علم و دانشِ بالایی که داشت از مُقرّبینِ درگاهِ هارون‌الرشید خلیفه عباسی شد. در ابتدا معلم هارون و سپس معلم خصوصی امین، پسر هارون شد. در اواخر عُمر به ری بازگشت و به سالِ 189 قمری در هفتاد سالگی در روستایِ زیتونیۀ ری درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد. و اما قصّه! او می‌گوید: روزى از روزها هارون‌الرشيد را ملاقات كردم در حالی که مبالغ بسيارى سکّه طلا و نقره پيش خود گذاشته و بين درباريان قسمت می‌کرد. هارون در انتها سکه‌ای برداشت و مدتی با دقت به نقش و نگارهای آن خیره شد. سپس از من پرسید: آیا می‌دانی نخستین بار در اسلام چه کسی این نقش و نگارها را بر روی سکه‌ها حک کرد؟ گفتم: مشهور است که عبدالملک‌مروان این کار را کرده است. هارون گفت: می‌دانی چه عواملی او را به انجام این کار وادار کرد؟! گفتم: نه! خبر ندارم. هارون گفت: از من بپرس تا برایت بگویم. سپس ادامه داد و گفت: پیش از حکومتِ پنجمین خلیفۀ اُموی، یعنی عبدالملک‌مروان، پارچه‌هایی از مصر به دمشق می‌آوردند که روی آنها را با خطوط رنگارنگ و نقش و نگارهای زیبا، گلدوزی کرده بودند. این پارچه‌ها علی‌رغم اینکه در مصر تولید می‌شد اما مالکیّتِ کارخانه از آنِ امپراطوری روم بود. از آنجایی که غالبِ مردم روم پیروِ آئینِ مسیحیت بودند لذا به خطّ رومی بر روی پارچه‌ها جملۀ پدر، پسر، روح القُدُس که شعار مسیحیّت است، گلدوزی شده بود. روزی از روزها نگاهِ عبدالملک‌مروان به خطوطِ گلدوزی شدۀ روی پارچه‌ها افتاد. کنجکاوانه به مترجم مخصوص خود گفت: این نوشته‌ها را برایم ترجمه کن! خلیفه وقتی معنایِ نوشته‌های روی پارچه را فهمید به تریجِ قبایش برخورد و در حالتی برآشفته گفت: برای مسلمان، ننگ و عار است که شعار مسیحیّت را با دست خود نشر و ترویج دهد. عبدالملک، بی‌درنگ نامه‌ای به برادرش، عبدالعزیز که حاکم مصر بود نوشت و از او خواست تا به تولیدکنندگانِ پارچه دستور دهد که از این پس به جای گلدوزی عبارتِ پدر، پسر، روح‌القُدُس، عبارتِ اشهد‌ان‌لا‌إله‌الا‌الله را بر روی پارچه‌ها گلدوزی کنند. با رسیدنِ نامۀ عبدالملک، حاکم مصر دستور داد فرمانِ خلیفه اجرا شود و کلیۀ پارچه‌هایی که با شعار مسیحیّت طراحی می‌شد از این پس با کلمۀ توحید که شعار مسلمانان است تولید گردد. آنگاه خلیفه به همۀ والیانِ خود در سرتاسر گسترۀ خلافت اسلامی اعلان کرد که از این پس، خرید و فروشِ پارچه‌های مُنَقّش به شعار مسیحیّت، جرم است و اگر فروشنده‌ای مبادرت به تجارت با پارچه‌های قبلی نماید به مجازاتِ تازيانه‌هاى دردناك و زندان‌هاى طولانى گرفتار آید. ادامه دارد...