این یادداشت را با غُصّه نوشتم روز گذشته در پژوهشگاه حدیث، کتابی از نوشته های آیت الله گرامى را مطالعه می کردم. حکایت حیرت انگیزی در این کتاب توجه ام را به خود جلب کرد. لطفاً حوصله کرده و با کمی دقت این حکایت را بخوانید. آقای گرامی نوشته اند که: "آیت الله العظمی نجفی مرعشی برای من می گفت: مرحوم سردار کابلی که مجتهد بزرگ شیعه و اهل افغانستان بود، برایم نقل می کرد که: نزد مرحوم حاجیِ نورى، صاحب کتاب مستدرك نشسته بودم و مشغول كار روى كتاب مستدرك بوديم، ناگهان سيّدى معمّم آمد و دائم بر روى دستش مى‏زد و اظهار تأسف مى‏كرد. مرحوم حاجى نورى فرمودند: آقا چه شده؟ گفت: آه از ظلمى كه خدا به جدّم، على بن ابى طالب عليه السّلام كرده است! گفتيم: چطور؟ گفت: خدا كه مى‏دانست جدّم على، اين همه دشمن دارد. چرا نام على را در قرآن ذكر نكرد تا اين قدر مردم با او مخالفت نكنند! مرحوم حاجى نورى فرمودند: اتفاقا خدا اين كار را كرده! نه در يك جا، بلكه در چند جاى قرآن. سيّد با تعجّب پرسيد: در كجاى قرآن؟ مرحوم حاجىِ نورى آیه ای از سورۀ ولايت را آورد! "انّا انزلنا نورين نيّرين محمّدا و عليّا". بعد از آن، سيّد هر روز مى‏آمد و ورقه‏اى را كه دنبالۀ اين سورۀ جعلى در او بود، از مرحوم حاجىِ نورى مى‏گرفت. مدت ها از اين ماجرا گذشت. روزى من براى تمديد ويزا به كنسولگرى انگليس‏ رفتم. ديدم شخصى با كلاه شاپو و عينك دودى و ريش تراشيده، همين طور به من نگاه مى‏كند و لبخند مى‏زند. بعد به من گفت: آقا شما مرا نمى‏شناسى؟ گفتم: به نظرم آشناييد، ولى يادم نمى‏آيد شما را كجا ديده‏ام. گفت: من همان سيّدى هستم كه آمدم خدمت حاجىِ نورى و سوره‏هايى كه اسم على در او بوده، از ايشان گرفتم"!! عجب حکایتی! ببینید ردّ پای این انگلیسِ پدر سوخته در کجاها دیده شده؟ حالا با وجود این دست حکایات که کم هم نیستند بازهم باید منکر توطئۀ نفوذ دشمن باشیم؟ آیا امروز حاجیِ نوری ها در حوزه، دانشگاه، حاکمیّت و هرجای دیگری که دشمن طمع دارد، هوشیار هستند؟ حاجیِ نوری که رضوان خدا بر او باد هرچند مردی صالح بود، اما چرا هوشیار نبود؟ چرا با نوشتن کتاب فصل الخطاب گزک به دست مخالفین داد؟ اینکه کتاب فصل الخطاب چه می خواهد بگوید، رنج نامه ای است که به قول ملای رومی: شرح این هجران و این خون جگر این زمان بگذار تا وقت دگر به این فکر افتادم تا ببینیم این سورۀ کذایی که نزد حاجیِ نوری بوده، از کجا آمده است؟ آیا واقعاً سورۀ ولایت داشته ایم؟ آیا واقعاً در قرآن کریم، نام حضرت علی و سایر ائمۀ اطهار آمده بود و حالا نیست؟ کتاب "دبستان مذاهب" و "فصل الخطاب" را به خانه آوردم تا ببینم چه خبر است؟ بالاخره متوجه شدم نخستین منبعی که اين سورۀ دروغین را به صورت کامل ذکر کرده كتاب "دبستان مذاهب" نوشتۀ کیخسرو اسفندیار می باشد. تصحیح کنندۀ محترم این کتاب در مقدمۀ آن نوشته بود: "نخستین بار این کتاب در سال 1224 هجری قمری در بمبئی چاپ شده است. نویسندۀ کتاب، داعیه دار آئینی ساختگی و قلابی بوده و غرض اساسی اش سست کردن پایه های اعتقادی متدیّنین و کشاندن آنها به جرگۀ معتقدین خود بوده است. احتمال دیگر اینکه این کتاب نخستین بار توسط انگلیسی ها در هند معرفی و به زبان انگلیسی ترجمه سپس به فارسی برگردانده شده و این جعلیات کار انگلیسی ها باشد". خیلی تلاش کردم برای سورۀ ادعایی مرحوم حاجیِ نوری، منبعی غیر از "دبستان مذاهب" بیابم امّا یافت نشد! این یادداشت را با رنج و غُصّه نوشتم. علیرضا نظری خرّم/ شهر مقدس قم/ 31 مرداد 95