پرسشهایی از امام روزی از روزها به مولایم امام جعفر صادق علیه السلام عرض کردم: آقاجانم! زبانم لال، اگر خدای نکرده بلایی سر شما آمد و از دنیا رحلت فرمودید تکلیف مردم چیست؟ فی المثل مردی در خراسان زندگی می کند و نمی داند که جانشین شما کیست. آیا همین دوریِ از شما برای او عذر نیست؟ امام در پاسخم فرمود: نه به هیچ وجه! دوریِ راه و عدم دسترسی به امام برای او عذر نیست. هرگاه امامی از دنیا برود مردمی که در شهر امام زندگی می کنند باید فوراً وصی امام را با برهانِ امامت تعیین کنند. کسانی هم که در سایر شهرها زندگی می کنند در صورتی که وصیّ او را نمی شناسند لازم است عده ای از آنها کوچ کنند. در این صورت، آنهایی که به انتظار آمدن خبر نشسته اند تا بازگشت رفقای خود معذورند. همانا خداوند در آیه ۱۲۲ سوره توبه می فرماید: چرا گروهی از میانِ مومنین، سفر نمی كنند تا درباره دين آگاهى پيدا كنند تا وقتی بازگشتند قوم خویش را بیم دهند، شاید آنها بترسند. با شنیدن این پاسخ، عرض کردم: آقاجانم! اگر دسته ئی برای شناخت جانشینِ امام کوچ کردند و بعضی از آنها پیش از آنکه به شهر امام برسند در راه بمیرند تکلیف اینها چیست؟ امام با اشاره به آیه ۱۰۰ سوره نساء فرمود: هر كس به قصد مهاجرت در راه خدا و پيامبر او، از خانه‌اش به درآيد، سپس مرگش دررسد، پاداش او قطعاً بر خداست. عرض کردم: آقاجانم! گیرم که بعضی از آنها به شهر امام رسیدند از کجا امام را پیدا کنند. مدعیان امامت بسیارند. امام لبخندی زد و در پاسخم فرمود: همانا جدّم علی بن ابی طالب علیه السلام عالِم بود و علم در میانِ ما امامان آلِ محمد به ارث می رسد. هیچ عالِمی از ما نمی میرد مگر آنکه پس از وی کسی باشد که مانند او بداند. عرض کردم: آقاجانم! می شود ساده تر بفرمائید؟ امام فرمود: صاحب امرِ امامت به سه خصلت شناخته می شود: ۱. او فرزندِ امام پیشین است. ۲. او در میان فرزندانِ امام پیشین، وصیّ پدر است. ۳. سلاح و وصیت پیامبر نزد اوست. اتفاقا پدرم آنگاه که می خواست از دنیا رحلت کند سلاح و وصیت نامه پیامبر را به من داد و سپس فرمود: گواهانی را نزد من حاضر کن! من نیز چهار نفر از مشاهیر قریش در مدینه را خبر کردم تا به بالینِ پدرم بیایند. با ورود آنها پدرم در حضورشان به من وصیت کرد. من نیز وصیت پدرم را در حضور شاهدان، مکتوب کردم. پس از رفتن گواهان به پدرم عرض کردم: پدرجانم! چه نیازی به این شاهدان بود؟ پدرم فرمود: نخواستم پس از مرگم گرفتار شوی! اولاً خواستم تا آنها بدانند که تو دلیل در دست داری. ثانیا هرگاه مردی به این شهر آمد و سراغِ امامِ پس از من را از مردم گرفت همه با خبر باشند و بگویند که تو هستی. پس از شنیدن این ماجرا به امام عرض کردم آقاجانم! اگر دیگرانی هم مدعی امامت بودند چه؟! امام فرمود: مردم باید در مسائلِ مشکل علمی و امور غیبی از او سوال کنند. در این صورت مسئله بر آنها روشن می شود. عرض کردم آقاجانم! آیا نشانه دیگری دارد؟ در پایان فرمایشات نورانی خود فرمود: به امام آرامش و هیبت و وقار عطا شده است. مردم، امام را می بینند که اطمینانِ قلب و عدم شک و تزلزل در گفتار و رفتار و وَجنتاتش هویداست. این یادداشت، برداشتی امانت دارانه از کتاب شریف کافی، باب (ما یجب علی الناس عند مُضیّ الامام علیه السلام) بود. علیرضا نظری خرّم/ شهر مقدس قم/ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰