طلبه و چایی! سال 1380 مُلبّس به لباس روحانیت شدم. به همراه دوست عزیزم آقا سیّد محمد موسوی، برای دیدار با علما به شهر مقدس قم رفتیم. اطراف حرم مطهر، پیر مردی را دیدم که روی ویلچر نشسته بود. از رفیقم، سیّد پرسیدم: این پیرمرد کیست؟ سیّد گفت: ایشان آیت الله صادق خلخالی هستند. همان خلخالی معروف. جلو رفته و احوال پرسی کردیم. ظاهرا بیماری سختی داشتند. آیت الله خلخالی از شاگردان امام خمینی بود. از ایشان خواستم خاطره ای از امام خمینی، تعریف کند. آیت الله خلخالی در پاسخم گفت: جوان بودم. برای رفتن به تبلیغ ماه مبارک رمضان آماده می شدم. به خدمت امام رسیدم. از ایشان تقاضای نصیحت و راهنمایی کردم. حضرت امام فرمود: به کدام شهر می روی؟ گفتم: به شهر ری. فرمود: وقتی به آنجا رفتی سلام مرا به طلبه های شهر ری برسان و بگو: آقای خمینی سلام رساند و گفت: طلبه اگر اهل چایی نباشه به جایی نمی رسه! با تعجب نگاهی به آیت الله خلخالی انداختم. ایشان لبخندی زد و فرمود: منظور امام این بود که به آقایان روحانی که منبر می روند بگو بعد از تمام شدن منبر و سخنرانی، مقداری پایین منبر بنشینید و یک چایی بنوشید تا اگر برای کسی سوالی پیش آمده است در این فرصت آن را از شما بپرسد. بعد از پایان منبر، سریع جلسه را ترک نکنید. طلبه اگر بلافاصله جلسه را ترک نمود و با مردم ارتباط چهره به چهره بر قرار نکرد این منبر به جایی نمی رسد. فقط با منبر رفتن نمی توان پیام اسلام را به گوش مردم رسانید.