داستان فاطمه سلام الله علیها
قسمت نود و هفتم
مالِ شخصی
اما یهودیها در پذیرش اسلام به نرمی مسیحیها نبودند. سرسخت بودند و سماجت میکردند حتی تن به جنگ با مسلمونها میدادند اما از عقیدۀ باطلشون پاپس نمیکشیدند.
مهمترین دژ مستحکم یهودیها قلعههای هفتگانهٔ خیبر بود که تسخیرشون برای مسلمونها عینهو عبور از هفتخوان رستم شده بود. اما نهایتا با رشادتهای مثالزدنی علیبنابیطالب این اتفاق مبارک رخ داد و دژهای نفوذناپذیر یکی بعد از دیگری به تصرف سپاه اسلام در اومد.
فقط دوتا قلعه باقی مونده بود که اونها هم نهایتا امان خواستند و پیغمبر بهشون اماننامه داد. یهودیها بعد از گرفتن اماننامه از این دو قلعهٔ آخری هم خارج شدند و تمامی املاک و داراییهاشون رو به مسلمونها تحویل دادند. یهودیهای خیبر به ناچار راه مهاجرت به شام رو در پیش گرفته و ماجرا ختم به خیر شد.
پانزده فرسخی مدینه منطقهای بود به اسم فدک که ساکنین اونجا هم همگی یهودی بودند. فدک، سرزمینی حاصلخیز با آبهای جاری و انبوه نخلستانهای خرما بود. بعضیها درآمد سالانهٔ فدک رو از بیست و چهار تا هفتاد هزار سکهٔ طلا برآورد کردهاند.
بعد از تسخیر دژهای افسانهای خیبر به دست با کفایت علیبنابیطالب، رعب و وحشت عجیبی به دل یهودیان ساکن در منطقهٔ فدک افتاد. یهودیهای فدک قبل از اینکه به سرنوشت خفّتبار یهودیان خیبر دچار بشند عقل کرده و به فکر چاره افتادند. در همین بین بود که فرستادهٔ پیغمبر به منطقهٔ فدک رسید و اهالی اونجا رو به اسلام دعوت کرد.
یهودیها فرقهای نبودند که به این راحتیها دست از دین و ایمان خودشون بردارند. اما حاضر شدند با رسول خدا قرارداد صلح امضا کنند. پیامبر هم قبول کرد که نصف اراضی و باغستانهای فدک متعلّق به شخص پیامبر باشه و نصف دیگه برای خود یهودیها. البته مشروط به اینکه محصول رو خود یهودیها جمعآوری کرده و سهم پیامبر رو تمام و کمال پرداخت کنند. یکی هم اینکه هرگاه مصلحت اسلام اقتضاء کنه رسول خدا حق داره که فدک رو به کلی از یهودیها بگیره و اونها باید جل و پلاسشون رو از اونجا جمع کنند. پیامبر هم مطابق نصف فدک که سهم یهودیها بود هر جا که صلاح بدونه خونه و زمین در اختیار یهودیهای فدک قرار بده!
قرارداد به این نحو نوشته و تنظیم شد. چند سالی کار به همین منوال گذشت و رسول خدا نصف درآمد فدک رو سر وقت از یهودیها میگرفت. منتهی ممکن بود بعضی از مسلمونها با خودشون فکر کنند که ما هم توی درآمد فدک با پیغمبر شریکیم. به همین خاطر خداوند دست به کار شد و با ارسال آیهٔ شش و هفت سورهٔ حشر آب پاکی رو ریخت روی دست مسلمونها که آقایون و خانومهای مسلمون، حواستون باشه اونچه که خدا به پیغمبرش داده و شما مسلمونها توی به دست اُوُردنش زحمتی نکشیده و شمشیری نزده و نیزهای ننداخته و تاخت و تازی نکردید همگی مال خودِ خود پیغمبره و براش دندون تیز نکنید.
جالبه که همه میدونستند فدک با زورِ سلاح و جنگ به دست نیومده بود. به استناد همین آیه، پیغمبر درآمد فدک رو شخصا میگرفت و بدون اینکه قاطی بیتالمال کنه هر طوری که میخواست خرجش میکرد. تا اینکه آیهٔ سی و هشتم سورۀ روم نازل شد و به پیغمبر دستور داد تا از این مالی که به دست اُوُرده حق ذیالقُربی رو بده!
تعدادی از یاران کلّهگندهٔ پیغمبر مثل ابوسعید خُدْری، ابنعباس و خیلیهای دیگه میگند که پیغمبر به استناد همین آیه، فدک رو به شخصِ فاطمه تقدیم کرد و فرمود: این فدک چیزیه که با شمشیر و اسب و لشگرکشی به دست نیومده، به همین خاطر مالِ شخصی خودم حساب میشه و مسلمونها حقی در اون ندارند. من به فرمان خداوند فدک رو به تو دادم. این رو بگیر که از این به بعد برای تو و بچههاته!
یاقوت حموی: ج ۴ ص ۲۳۸، کشفالمهجة: ص ۹۹، السیرة النبویة: ج ۲ ص ۱۰۶ ج ۳ ص ۳۵۲، تاریخالطبری: ج ۳ ص ۱۴، الدرالمنثور: ج ۵ ص ۲۷۳، بحارالانوار: ج ۸ ص ۹۱.
ادامه دارد...