داستان فاطمه سلام‌ الله علیها قسمت صد و دهم گزارش مرد ناشناس با خلیفه‌شدن ابوبکر اوضاع مدینه متشنّج شده بود. خیلی‌ها ابوبكر رو تقبيح می‌كردند که: پیرمردِ ناحسابی! آخه روی چه حساب و کتابی تو باید جانشین پیغمبر بشی؟! سرکوفت‌ْزن‌ها آدم‌هایی مثلِ خالد‌بن‌سعيد‌بن‌عاص از طایفۀ بنى‌اميّه، سلمان‌فارسى، ابوذر‌غفارى، مِقداد‌بن‌اسود، عمّاربن‌ياسر و خیلی‌های دیگه بودند. البته انگیزهٔ اعتراضی همۀ این آدم‌ها یکی نبود. مثلا سلمان، ابوذر‌، مِقداد‌، عمّار و حتی زُبیر و برخی از اهالیِ مدینه باور قلبی‌شون این بود که بعد از رحلت پيامبر فقط باید با على‌بن‌ابی‌طالب بيعت کرد. سلمان اعتراض خودش رو با این جملۀ فارسیِ "كرديد و نكرديد" آشکارا به رُخ غاصبین خلافت کشید و در ادامه به هواخواهان ابوبکر گفت: با این انتخاب از سرچشمه دور شدید. اگه با علی بيعت می‌كردید، نعمت از زمين می‌جوشید و از آسمون می‌بارید. خاندان پيامبر رو كنار گذاشتید و به خیال خوشتون رفتید سالخورده‏‌ترين شخص رو انتخاب کردید و دلتون خوشه که کاربلده؟! اگه عقل می‌کردید و خلافت رو به خاندان پیامبر می‌سپردید حتی دو نفر هم پیدا نمی‌شد که با هم دست به یقه بشند و تا دنیا، دنیا بود روزىِ فراوان و گوارا می‌خورديد. بعد از اینکه بيعت‏‌كننده‌ها با خلیفۀ خودخوانده بيعت كردند، مردى از اهالی مدینه به دیدار علی‌بن‌ابی‌طالب رفت. حضرت، خاک‌های قبر پيامبر خدا رو با بيل صاف می‌كرد، مرد گفت: مردم با ابوبكر بيعت كردند و انصار، به خاطر کشمکش‌های همیشگی بالادهی و پایین‌دهی، سرشون بی‌کلاه موند. اون دسته از قريشی‌ها هم كه توی ماجرای فتح مكّه هنوز مسلمان نشده بودند و پيامبر دستور داده بود كه كسى اون‌ها رو به اسارت نگيره تا بلكه مسلمان بشند، اون‌ها هم با ابوبكر بیعت کردند تا مبادا خلافت‏ به شما برسه! علی که نگاهش رو به قبر رسول‌الله دوخته بود و به حرف‌های مرد گوش می‌داد سرِ بيل رو با فشار پا توی خاک فرو بُرد و دستش رو به روی دستۀ چوبی بیل گذاشت و آیۀ یک تا چهار سورۀ عنکبوت رو قرائت کرد: آیا مردم خیال می‌کنند همین که به زبون گفتند ما ایمان اُوُردیم، کار تموم می‌شه و به حال خود رها می‌شند و دیگه آزمایشی در کار نیست؟! ما کسانی رو که پیش از اون‌ها بودند آزمودیم. این‌ها رو هم امتحان می‌کنیم تا خدا اون‌هایی رو كه راست می‌گن مشخص کنه و دروغگوها رو هم معلوم کنه. آیا اون‌هایی که مرتکب کارهای زشت می‌شند، خیال می‌کنند که می‌تونند از دست ما خلاص بشند و از مجازات کارهای زشتشون فرار کنند؟! على بعد از تلاوت این آیات از مرد ناشناس سؤال کرد که استدلال مدعیان خلافت چی بود؟ مرد پاسخ داد: هنگامى كه انصار براى چنگ‌اندازی به خلافت، صحابى‌بودنِ خودشون رو چماق کرده بودند روی سرِ مهاجرین، اون‌ها هم به ویژه ابوبكر و عمر، بی‌کار ننشسته و علاوه بر صحابى‌بودن، قرابت با پيامبر رو پیش کشیدند و شرطِ خلیفه‌شدن رو خویشاوندی با پیامبر معرفی کردند. نهایتا مهاجرین که دستشون پُرتر بود و علاوه بر صحابه‌بودن امتیاز قرابت با رسول خدا رو داشتند دو به یک پیروز شدند و صندلیِ خلافت رو تصاحب کردند. علی‌بن‌ابی‌طالب نگاهی به مرد انداخت و فرمود: عجب! آيا خلافت، مشروط به صحابی‌بودن و خويشاوندى‏ با پيامبره و مشروط به تصريح پيامبر نيست؟! از این گذشته، اگه استدلال قریشی‌ها رو بپذیریم پس اون كسی كه به پیامبر از جهت نَسبی و سببی نزديك‏‌تره و قرابت بیشتری داره برای خلیفه‌شدن از همه سزاوارتره! الإرشاد: ج ۱ ص ۱۸۹، أنساب الأشراف: ج ۲ ص ۲۷۴، الإيضاح: ص ۴۵۷، الاحتجاج: ج ۱ ص ۱۹۲ ح ۳۷ ص ۱۸۶ ح ۳۷، شرح نهج البلاغة: ج ۲ ص ۴۹ و ج ۶ ص ۴۳، الخصال: ص ۴۶۱ ح ۴، نهج البلاغة: الخطبة ۶۷، خصائص الأئمّة: ص ۸۶، نثر الدرّ: ج ۱ ص ۲۷۹. ادامه دارد...‌