داستان فاطمه سلام‌ الله علیها قسمت صد و سی و سوم فدک ۷ نمی‌خوام از ماجرای فدک فاصله بگیرم اما همین‌جا داخل پرانتز بگم که دانشمند معروف اهل‌سنت، ابن‌ابی‌الحدید توی کتابش نوشته: من از استادم ابوجعفر نقیب پرسیدم: از کارهای علی در شگفتم که توی این مدت طولانی بعد از رحلت پیغمبر، با وجود این‌همه نیرنگ دشمنانش چه‌جوری زنده موند؟! استادم ساکت بود و به حرف‌هام گوش می‌داد. من هم بیشتر سر ذوق اومدم و در ادامه گفتم: چه‌طور فرصت نکردند با مکر و حیله علی رو بکشند؟! با اینکه همگی زخم‌خوردهٔ علی بودند و پسر ابوطالب بارها جیگرشون رو سوزونده بود؟! استادم ابوجعفر نقیب، سرش رو بلند کرد. نگاهی کوتاه همراه با سکوت به چهره‌ام انداخت. سپس آهی کشید و گفت: اگه علی صبر و تحمّل و فروتنی نمی‌کرد و اهل گوشه‌گیری نبود حتما می‌کشتنش. اما علی با زیرکی خودش رو کنار کشید و با سرگرم‌شدن به عبادت و نماز و قرآن از روش سابق خودش فاصله گرفت. به‌عبارتی می‌شه گفت که شمشیر رو فراموش کرد. علی خیلی هوشمندانه عمل می‌کرد. مثل کسی که در انتظار فرصت به سر می‌بره صبر می‌کرد. توی بیابون‌ها به گردش و سیاحت می‌پرداخت، به کوه‌ها می‌رفت و تا جایی که راه می‌داد، مانند سایر مردم با خلفا از سر سازش وارد می‌شد. این بود که علی‌بن‌ابی‌طالب کم‌کم به سایه رفت و دشمنانش ازش دست کشیدند و فراموشش کردند. استادم ابوجعفر نقیب در ادامه افزود: البته این هم بگم‌ها، واقعا کسی جرات کشتن علی رو نداشت. مگه اینکه... استادم ساکت شد. با کنجکاوی گفتم: استاد! مگه اینکه چی؟! ابوجعفر سر بلند کرد و گفت: مگه اینکه قاتل با خلیفه ساخت و پاخت می‌کرد. یعنی از خلیفه برای کشتن علی اجازه می‌گرفت یا که از رضایت باطنی خلیفه خبردار می‌شد. گفتم: استاد! با این حسابی که می‌فرمایید آیا درسته که بگیم: خالد رو ابوبکر مامور به قتل علی کرد؟ استادم ابوجعفر نقیب در جوابم سکوت کرد. اصرار کردم. نهایتا گفت: البته عدّه‌ای از علوی‌ها این داستان رو نقل کردند و حتی در ادامه اضافه کردند که بعدها مردی پیش جناب زَفَر شاگرد ابوحنیفه رفته و گفته درسته که ابوحنیفه فتوا داده که: برای نمازگزار رواست قبل از سلام نماز با حرف‌زدن از نماز بیرون بیاد؟! زَفَر که از قضا اصفهانی و سال‌ها شاگرد ابوحنیفه بوده یه‌خرده فکر می‌کنه و می‌گه: بله اشکالی نداره، چنانچه ابوبکر هنگام خوندن تشهد قبل از سلامِ نماز حرف زد. سوال‌کننده از زفر می‌پرسه: راستی! ماجرا چی بوده و چرا ابوبکر وسط نماز حرف می‌زنه و اصلا چی‌ می‌گه؟! زفر چپ‌چپ به مرد سوال‌کننده نگاه می‌کنه و می‌گه: یعنی تو نمی‌دونی؟! مرد سوال‌کننده اصرار می‌کنه. زفر به دوروبری‌هاش می‌گه: این مرد رو از کلاس بندازید بیرون. انگاری کلّه‌اش بوی قورمه‌سبزی می‌ده! ابن‌ابی‌الحدید در ادامه می‌گه: کمی جلو رفتم و آهسته درِ گوش استادم ابوجعفر گفتم: نظر خودتون چیه؟! آیا واقعاً ابوبکر به خالد گفته بود که علی رو سر ماجرای اعتراض به غصب فدک ترور کنه؟ استادم، نه بر زبون نیاورد اما گفت: بعید می‌دونم و در ادامه افزود: ولی شیعهٔ امامیه این‌جوری روایت می‌کنند. شرح نهج‌البلاغه لابن‌ابی‌الحدید: ج ۱۳ ص ۳۰۱. ادامه دارد...