داستان فاطمه سلام‌ الله علیها قسمت صد و چهل و چهارم وصیّت فاطمه از زیر بستر وصیّت‌نامه‌ای کتبی بیرون اُوُرد و به دست امیرالمومنین داد. داخلش از شهادت به یگانگی خدا تا اقرار به پیامبری پیغمبر و حقّانیت بهشت و جهنّم و قیامت نوشته شده بود. فاطمۀ زهرا در فرازی از وصیّت‌نامه خطاب به شوهرش نوشته بود: علی جانم! من فاطمه دختر محمد هستم. خداوند من رو به ازدواج تو در اُوُرد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم. تو از دیگران به من سزاوارتری. علی جانم! حنوط و غسل و کفن‌کردن من رو در شب انجام بده و شب بر جنازه‌ام نماز بخون و شب دفنم کن و به هیچ احدالناسی اطلاع نده! تو رو به خدا می‌سپارم. به‌فرزندانم تا روز قیامت سلام و درود می‌فرستم. فاطمۀ زهرا به این نوشته اکتفا نکرد و به طور شفاهی به همسرش عرض کرد: علی جانم! من وصیِّ خودم رو شخص خودت قرار می‌دم. چنانچه از دنیا رحلت کردی وصیّ من بعد از تو فرزندم حسنِ مجتباست و اگه او هم از دنیا رفت، دیگر پسرم حسین وصی منه و چنانچه حادثه‌ای برای او پیش‌آمد کرد، بزرگترین نوه‌ام وصیِّ من باشه. خداوند رو بر این وصیت شاهد می‌گیرم و همچنین مقدادبن‌اسود و زبیربن‌عوام رو گواه قرار می‌دم. اما موردِ وصیّتم دربارۀ باغ‌های دیوارکشیدۀ هفت‌گانه هستند که درآمد این‌ها باید در راه خدا برای نصرت اسلام مصرف بشه. علی جانم! خداوند به تو پاداش نیکو مرحمت کنه! وصیت من به تو اینه که به‌هرحال چون مردها به زن نیاز دارند، پس از من با دخترِ خواهرم، امامه ازدواج کن؛ چرا که او عین خودم با بچه‌هام مهربونه! حضرت زهرا در ادامۀ وصیت‌های شفاهی و در راستای برخورد قاطعانه با چپاولگران فدک و کودتاچی‌های سقیفه، به امیرالمؤمنین اینجوری وصیت فرمود که غسل و کفن‌کردن من رو کسی غیر از خودت انجام نده! بعد از وفاتم، من رو شبانه دفن کن و هیچ‌کس رو برای تشییع جنازه‌ام خبر نکن! مخصوصاً به ابوبکر و عمر اطلاع نده! تو رو سوگند می‌دم به حق رسول‌خدا که اجازه ندی ابوبکر و عمر بر جنازۀ من نماز بخونند. حتی اجازه نده احدی از اون‌هایی که به من ظلم کردند و حقم رو غصب کردند، توی تشییع جنازۀ من شرکت کنند؛ چونکه اون‌ها در حقیقت و باطن، دشمنان من و دشمنان پدرم رسول‌خدا هستند. علاوه بر ابوبکر و عمر، اجازه نده دنباله‌روها و هواخواهان این دو نفر بر جنازۀ من نماز بخونند. دوباره تاکید می‌کنم که پیکرم رو شب دفن کن، هنگامی که چشم‌ها آروم گرفته و دیده‌ها به خواب فرو رفته باشند. وقتی وفات کردم به هیچ‌کس اطلاع نده، از زن‌ها فقط به امّ‌سلمه و امّ‌ایمن و فضّه، و از مردها فقط به دو فرزندم حسن و حسین و عبّاس و سلمان و عمّار و مقداد و اباذر و حذیفه خبر بده! محلِ قبرم رو به هیچ‌کس اطلاع نده تا مخفی بمونه! خودت جنازه‌ام رو داخل قبر قرار بده، خودت سنگ لحدها رو یک‌به‌یک بچین و خاک بر مزارم بریز و قبر رو صاف کن، کار کفن و دفنم که تموم شد بالای سرم روبروی من بنشین و زیاد قرآن بخون و برام دعا کن؛ زیرا در چنین ساعتی میّت به انس‌گرفتن با زندگان محتاجه؛ علی‌جان! من تو رو به خدای بلندمرتبه می‌سپارم. همین‌جور که خانوم وصیّت می‌کرد اشک از گوشۀ چشم علی‌بن‌ابی‌طالب مدام جاری بود. فاطمه هم اشک می‌ریخت اما آهسته و بی‌صدا. فاطمۀ زهرا که اُسوۀ حیا و پاکدامنی بود در ادامه فرمود: وصيت می‌كنم براى حمل جسدم تابوتى بسازى كه فرشته‌ها اون رو نشونم دادند. امام فرمود: تابوت رو برام توصيف كن! فاطمه براى امام تقریباً چیزی شبیه تابوت‌های سادۀ امروزی رو توصيف كرد. البته این‌جوری هم نوشتند که فاطمهٔ زهرا چند روز پیش از وصیت، وقتی با اسماء همسر قبلی جعفر طیّار و همسر فعلی ابوبکر و مادر محمدبن‌ابوبکر تنها بود ازش شنید که اهالیِ حبشه تابوتی می‌سازند که تقریبا تمام بدن رو می‌پوشونه و مانع از مشخص‌شدن زن و مرد می‌شه. فاطمۀ زهرا که از شکل و شمایل تابوتِ حبشی خوشش اومده بود به اسماء می‌گه که خدا تو رو از آتیش جهنّم حفظ کنه! مانند این تابوت رو برای من هم بساز و پیکرم رو باهاش بپوشون! نوشتند که وقتی تابوت آماده شد فاطمه با دیدنش از خوشحالی خندید و فرمود: چقدر قشنگه! مانع از مشخص شدن زن و مرد می‌شه! فاطمه در ادامۀ وصیت‌های شفاهی‌ش فرمود: سخنان من رو بشنو؛ زیرا پس از این، صدای فاطمه رو هرگز نخواهی شنید. تو رو وصیّت می‌کنم که من رو فراموش نکن و پس از وفاتم همواره زیارتم کن و اعمال خیر برام انجام بِده! تو رو به خدا می‌سپارم و درباره فرزندانم سفارش به نیکوکاری می‌کنم و بر فرزندانم تا روز قیامت، سلام و درود می‌فرستم. الکافی: ج ۷ ص ۴۸ ح ۵، مصباح الأنوار: ص ۲۵۷، علل‌الشرایع: ج ۱ ص ۱۸۸، دلائل‌الامامة: ص ۴۲ و ۴۴، روضةالواعظین: ج ۱ ص ۱۵۱، بحارالأنوار: ج ‏۲۹ ص ۱۱۲ ح ۷ ج ۷۹ ص‏ ۲۷ ج ۴۳ ص ۲۴۳ ج ۷۸ ص ۳۹۰، زهرةالریاض: ج ۱ ص ۲۵۳، عوالم: ج ۱۱ ص ۵۱۴، کشف‌الغمّة: ج ۲ ص ۶۷. ادامه دارد.