سرباز آمریکایی امروز سرگرم کتاب "پیرِ پرنیان‌اندیش" بودم. محتوای کتاب، مجموعه‌ای از مصاحبه‌ها با آقای هوشنگ ابتهاج می‌باشد. در صفحۀ ۶۳ از جلد یکم کتاب، مصاحبه‌کننده می‌پرسد: از رفتار سربازهای آمریکایی هم خاطره‌ای دارید؟ آقای ابتهاج پاسخ می‌دهد: بله، به چِشم دیدم. تو میدان فردوسی، اینجا که دواخانۀ رامین هست، اینجا یک کافه‌ای بود به اسم پرندۀ آبی. شاید این اسم رو از اسم کتاب مترلینگ گرفته بودن. چون همون موقع کتاب مترلینگ ترجمه شده بود. یک شب من با پسرخاله‌ام - برادر گلچین گیلانی- به اونجا رفتم. نمی‌دونم چرا منو بُرده بود با خودش. فکر کنم شب جشن ژانویه بود، سال ۱۳۲۴ شمسی. من اونجا دیدم که سربازهای آمریکایی با زنان و دختران ایرانی چه کار می‌کنن! این سرباز آمریکایی فکر نمی‌کرد این زن که اینجا اومده زن این آقاست، دستشو می‌انداخت دور کمر این زن، می‌کشید می‌برد که باهاش برقصه. بعد وسط رقص، بوسیدن و ملامسه. اصلا بی‌پروا. _ اعتراض نمی کردن مردم؟! _ معمولا نه، ولی گاهی تو پایین شهر اعتراض می‌کردن. قم ۱۸ تیر ۹۹