یاد استاد
طلبهها به خوابگاه محل تحصیل میگویند حُجره و از آن دوران به حُجرهنشینی یاد میکنند.
اوایل طلبگی در تهران، حجرهای در مدرسۀ علمیۀ حاج ابوالحسن معمارباشی داشتم.
وقتی از چهار راه سیروس به سمت خیابان ری حرکت کُنی، دومین خیابانِ سمت چپ را که داخل شوی به مدرسۀ حاج ابوالحسن معمارباشی میرسی. محلهای شلوغ که از سروصدا سرسام میگیری. اصلاً به درد زندگی نمیخورد. محلۀ خیلی قوزمیتی بود. من خودم بچۀ جنوبشهرم اما آنجا آخر دنیا بود.
داخل همان خیابان، بُقعۀ مُتبرکۀ امامزاده یحیی و چسبیده به امامزاده، مسجدی قدیمی با دیوارهای آجری و درختان کهنسال وجود داشت.
الان خبر ندارم اما سال ۷۶ که ما آنجا بودیم، امامجماعت آن مسجد، مجتهدی با ته لهجۀ عربی به نام آیتالله آقا سید کاظم لواسانی بود. گاهی برای شرکت در نمازجماعت به آنجا میرفتم. با این سیّد جلیلالقدر و البته خوشاخلاق اُنسی پیدا کرده بودم.
در یکی از روزها از ایشان درخواست کردم تا برایم درسی بگوید. مثلا درس آدابالمتعلمین. میخواستم به بهانهای از فیض وجودش بهره ببرم. ابتدا زیر بار نمیرفت و قبول نمیکرد. هر چه کلنجار رفتم، عذر و بهانه میآورد تا اینکه با اصرار و سماجتی که بهخرج دادم، بالاخره نرم شد و پذیرفت.
قرار بر این شد بینالطلوعین کتاب نامآشنای آدابالمتعلمین را که میگویند نوشتهٔ خواجه نصیر طوسی میباشد، از ایشان درس بگیرم. صبحها وقت اذان صبح، کتاب را زیر بغلزده به مسجد میرفتم. پس از اقامۀ نماز و انجام تعقیبات، وقتی جمعیت پراکنده میشدند، ایشان همانطور که رو به قبله نشسته بود بر میگشت و رو به من درس را شروع میکرد.
بیست سال است که از آن روزهای پُر خاطره میگذرد. وقتی فرصتی دست میدهد و بهتماشای خاطرات آن روزگاران مینشینم، از اینکه نقد جوانیام را باختهام، خیلی دلم میگیرد. زمان، سرمایهای بود که از جیب ما رفت.
روزِ وصلِ دوستداران یاد باد
یاد باد! آن روزگاران یاد باد!
کامم از تلخیِ غم چون زَهر گشت
بانگ نوش باده خواران یاد باد
استاد عزیزم در آن صبحگاهانِ بهیاد ماندنی میفرمود: زندگی همیشه بر وفق مراد ما نیست. گاهی کامیابیم و گاه ناکام. همۀ گرفتاریها به یک شکل نیستند. با برخی باید مبارزه کرد تا بر آن فائق آییم. اما با برخی صبورانه باید مدارا کرد. اگر با آنی که باید مبارزهکنی مدارا کردی، گرفتار خواهی ماند و اگر با آنی که باید صبورانه مدارا کنی مبارزهکردی، هم دنیا و لذتهایش را بر کام خود تلخ نمودهای و هم احیاناً آخرتت نیز لطمه خواهد خورد. پس ببین کجا باید مبارزه کنی و کجا تساهل و مدارا. جای این دو را خوب بشناس تا زندگی بهکامت باشد.
اخیرا باخبر شدم، آن معلم ربّانی مدتی است که رُخ در نقاب خاک کشیده است. خبر داشتم که شهید حسن تهرانیمقدم از تربیت یافتگان این عالم ربّانی بود. خدایشان بیامرزد.
قم/ پنجم دی ماه ۹۵