۴ کوچولوی مامان چهار دست و پا به سمتم می آید و روبرویم می‌نشیند😊 از آن نگاه های معنادار به من می‌کند؛ فکر کنم همه تان فهمیدید چه می‌خواهم بگویم😅 با همان حس ششم مادرانه از حالت چشمهایش میفهمم چه خبر شده 😉 بازهم خودش را کثیف کرده و به سراغم آمده😅 او را بغل می کنم، می‌شویم و تمیز می‌کنم، و لباس جدید می‌پوشانم.😌 در همه این مراحل به کودکم لبخند میزنم و حتی او را می‌بوسم😘 با دیدن لبخند من او نیز می خندد😊 او نمی‌داند این کارش مرا به زحمت می‌اندازد و نمی‌داند این بوی بد برایم منزجر کننده است و من آن را دوست ندارم 🤢 بلکه من فقط خودش را دوست دارم و به خاطر اوست که همه اینها را تحمل می کنم و با عشق به صورتش لبخند میزنم.😄 🌸خدای من خدای مهربان من 🌸هرگاه گناه کردم، عصیان کردم و فریب خوردم ... نالان و پشیمان به درگاهت آمدم ... 🌸 تو با روی گشاده مرا پذیرفتی؛ آلودگی‌هایی مرا زدودی و مرا لباس نو پوشاندی... و من هیچ وقت به این اندازه درک نکرده بودم که بدی گناه بیش از آنکه بخاطر کثیف و آلوده کردن روح من باشد؛ از آن است که خشم و ناراحتی تو را از من موجب می شود.... 🌸 مهربانی و کرامت و لبخند رحمت تو، همیشه مانع از این بوده که من بفهمم وقتی نافرمانی می کنم تو بیش از آن که از آن گناه آزرده شوی از این خشمگین می شوی که من «بنده‌ی تو» خود را به آن آلوده‌ام😔 و کثیف شدن روح من، بنده‌ای که انقدر دوستش میداری تو را می‌آزارد ... 🌸 و تو با اینکه همیشه خودم را دوست میداری، گناهم را نمی‌پسندی... اما مرا می‌بخشی🌺❤️ الهی العفو... @talangor_madaraneh