#برش_کتاب📚
📚 آسمان چهارم: پارو بزن! (حکایت پارو زدن تا کربلا)
#قسمت_نهم
هنوز نرسیده، گفتند آماده مسجد کوفه بشید؛ چشم.
ولی چه مسجد کوفهای!
چه کرد نافلهها با ما! و ما چه کرديم با نافلهها!
آقایون! اينجا دو رکعت بخونید... الله اکبر...
آقایون! اونجا دو رکعت نماز.... الله اکبر!
دو رکعت مقام بعدی.. الله اکبر!
نوافل روسفيد شدند...
مسجد کوفه هم عجب صفايی داشت با اون نمازها و اعمال قشنگش.
از صبح تا ظهر طول کشيد!
وقت نهار که برگشتيم، يکی گفت: دو رکعت نماز تحيت سُفره... الله اکبر!
و مفهوم «نافله» از آن به بعد برای رفقا رنگ و بویی تازه گرفت!
و کار در اینجا تمام نشد...
تا مدتها رفقا، دستشان به حالت ناخودآگاه به حالت نماز مستحب بالا میرفت و تکبیرة الاحرام میگفت: الله اکبر!
خوشا آنان که دائم در نمازند...
و اصلاً این تکاپوی دائم، ریشه و جانِ زیارت اهل بیت است.
*
آ به اضافه دم: آدم.
اينجا مقام قبول توبه آدم عليهالسلام است.
با همون داستان
«يَا حَمِيدُ بِحَقِ مُحَمَّدٍ يَا عَالِي بِحَقِّ عَلِيٍّ يَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ يَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ...»
و اما حسین... آه...
نمازی توی اين مقام در مسجد کوفه به جا بيار و بخواه که آدم شيم! آدم.
*
معلوم نيست حضرت نوح چند تا کشتی داشتهاند؟!
بر اساس برخی اقوال، این نقطه محل به گِل نشستن کشتی حضرت نوح پس از آن طوفان بزرگ است، اما بر اساس روایات دیگری، اینجا محل ساختهشدن کشتی حضرت نوح بوده است.
شايد هم بعضی قطعاتش بر اثر شدت طوفان توی راه کنده شده و هر تکهاش يک جا افتاده!
به هر حال، اینجا ذکر خیر کشتی حضرت نوح است: مسجد کوفه.
ولی ما خوشحاليم و سرخوش که سوار بر سريعترين کشتی دنيایيم.
«اِنَّ الحُسَیْنَ مِصْبَاحُ الْهُدَی وَ سَفِینَةُ النَّجَاة»
در این دریای عشق و به سمت آن ساحل عشق پارو بزن!
*
آخوند تحت ويندوزی بود!
میگفت: آی کسايی که جمعهها پیامک امام زمانی میفرستاديد!
اينجا مسجد سهله است.
مث جمکران خودمون تو ايران. جمکران ما يه شعاعی از مسجد سهله است.
*
حبيبی!
ياد مهربونیهای قشنگش با فقرا و بچهها و همه و همه.... میافتی،
وقتی خادماش صدات میزنند با اين لفظ که: «حبيبی، حبيبی»!
قربون صفات يا اميرالمؤمنين عليهالسلام که خادماتم باصفان.
*
جای جای زمين يادگار تربت پاک است.
میخواست آسمان با آن وسعت لايزالش گنبد آستانت باشد.
میخواست ذره ذره جهان بوی زهرای مرضيه را بدهد.
يا علی عليهالسلام نشان آن قبر بینشان کجا نيست؟
«آنجا که قدر تو چو شب قدر شد نهان
ديگر شگفت نيست که قبرت نشان نداشت»
*
قشنگترين جاده روی زمين!
رؤيايیترين آرزوی همه داشت اونجا تعبير میشد:
جاده کربلا-نجف.
«در مقصد جادهها نجف میسازيم
يک معبر اشک تا نجف میسازيم
با عشق زيارت دو معشوق قديم
راه آهن کربلا – نجف میسازيم»!
*
سرشار از شوق و شور خودشو میکشوند.
پيرزن چادرشو به کمرش بسته بود و ساکشو با هر سختی که بود، میآورد.
با چه عشقی راه میرفت.
صداش در نمیاومد ولی با چه اشتياقی میگفت: بار اولمه. بار اولمه اومدم زيارت.
مولا جان! چی کار کردی با دل عالمين؟!
*
دم در حرم توي بازجويي که ما رو ميگشت گفتم: «ما ذا تُفَتّش؟» چي رو ميگردي؟
«لَيسَ عِندنا اِلا الذّنوب»، چيزي جز گناه نداريم!
يه دفعه ديدم سيستمش هنگ کرد!
گفتم الآن است که نعرهای بزند، گریبان چاک دهد و قالب تهی کند! ولی به خیر گذشت... سريع گفت: «غَفَرالله لَنَا و لَکُم ان شاءالله».
#شما_پارو_بزن
#این_داستان_ادامه_دارد
#کربلا_سلام
#عید_نوروز
🍃💎✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
💠 انجمن دانشگاهی فرهنگی "کربلا سلام"
@karbalaasalam
@tanhaelaj