🤛 معاتبه طنّازانه 🤜 🌱موضوع: رحما و اشداء ✍ آورده اند روزی شیخ طنّاز، پسرش را برای نماز به مسجد و از آنجا برای خرید به بازار، با خود همراه بنمود. پس از بازگشت به منزل، پسرک چموش که در نبوغ و زیرکی، از پدر پیشی گرفته است به پدر فرمود: باباجون چرا توی مسجد اخم و تخم میکردی؟ قیافت، توی هم میرفت با مسجدی ها سرد بودی؟ ولی توی بازار نیشت باز بود؟ متواضع شده بودی؟ صدات نازک بود؟ شیخ که اصلا به این چیزها فکر نمی کرد، از دقت نظر ولد، جا خورده، گوشه ای خلوت گزید و سر در گریبان فرو برد. ولد چموش که ناظر حالات پدر بود؛ نقل می کند: شیخ مقابل آینه، یقه خود را گرفته، و اینگونه معاتبه نفس بنمود: ❗️ای منافق!!! چه شده است که برای اهل ایمان تکبر می ورزی و مقابل اهل دنیا کرنش می کنی؟ ❗️ای بیچاره!!! چه شده که عزت را نزد اهل دنیا میجویی و مومنین را به چشم خاری و ذلت می بینی؟ ❗️ای خاسر ورشکسته!!! هیچ می دانی مصداق کدام آیه ای؟ شده ای معکوس آیه اشداء علی الکفار، رحماء بینکم. ❗️ای نادان ذلیل!!! به اهل ایمان که می رسی عینک عیب‌جویی بر چشم می زنی و در نزد اهل دنیا و اهل معصیت، به به چه چه راه می اندازی؟ ❗️ای غافل!!! زبانت برای اهل خدا، دراز و پرنیش است ولی برای اهل دنیا کوتاه و مدح گو می شود؟ بترس بترس بترس از خدایی که عزت و ذلت بدست اوست بترس بترس بترس از خدای ستاری که بر عیوبت پرده پوشانده و الا این مومنینی که احترامت می کنند؛ محل کلب هم برایت قائل نبودند. ❕یا شیخ!!! در برابر اهل ایمان، راه تواضع و فروتنی و در برابر اهل معصیت تکبر و عزت پیش گیر... شاید عاقبتت بخیر شود... @tannaze