قسمت اول : ( علیه السلام ) جگر گوشه ی آل طاها « سلام ... » نخستین گلِ باغِ زهرا « سلام ... » دلم رفت از دست تابی بده سلامٌ علیکم ، جوابی بده به دنبال بویِ حبیب آمدم غریب مدینه ، غریب آمدم خدایت به غربت ، پُرآوازه کرد بقیع تو ، داغ مرا تازه کرد ... مرا رانده از این حوالی نکن دلم را از این داغ ، خالی نکن اَلا ای لبان تو ، ماءِ مَعین رُخت جلوه در جلوه خُلقِ برین ز عطرِ تنت ، زنده شد کائنات دمید از لبت نفخه های حیات رُخت در دلِ آسمان بدر شد شب گیسوانت ، شب قدر شد حسن کیست ؟ آئینه ی کبریا حسن کیست ؟ دریای بی انتها حسن جان ، اگر چه امیرِ غمی تو زیباترین گوهر عالَمی فرشته در این بزم ، در بام توست ... سپیده ، سرش رویِ دامان توست از این خاکدان بی شکیبی نکن تو پهلوی مادر ، غریبی نکن تبِ عشقِ تو در سِرشت من است به زهرا ، « بقیعت » بهشت من است ... اَلا سبطِ اکبر گُلِ فاطمی مهِ کوچه هایِ بنی هاشمی نمیدانم این شهر با تو چه کرد مگر آتش زهر با تو چه کرد ... ؟ 3/7/1401