( علیه السلام ) يا اَبا عَبْدِاللّهِ ... کربلا رفتن کار هر کسی نیست ها ، کارِ دلِ ، دلِ عاشق میره کربلا ... بی قدم گِردِ سراپایِ جهان گردیدن کار هر بی سر و پایی نبوَد کارِ دل است امشب به این دلِ عاشقت بگو ، منو ببر کربلا ، منو ببرکنار قبر اربابم ، منو ببر کنار ضریح شش گوشه ، دلم گرفته ، میخوام سرم رو روی ضریحش بگذارم ، بگم آقا ، آقا ، آقا ... نرود یاد لب تشنه ات از خاطره ها هر که را مینگرم از غمِ تو غمگین است من فقط یک لحظه اش رو یادآوری میکنم ، دلت رفته کربلا ... ( علیه السلام ) بیا بریم پائین پا ، کنار قبر علی اکبرش ، تا رسید کنار بدن ، یه نگاه کرد ، دید بدن اِرباً اربا شده ، عبارت مقتل اینه : « فَقَطَّعوهُ بِسُیوفِهِمْ اِرْباً اِرْباً » ... قَطَّعوه یعنی قطعه قطعه کردند ، اِرْباً اِرْبا یعنی اونقدر نیزه و شمشیر زدند ، بدن متلاشی شد ... حالا ببین بابا نگاه به این بدن کرد ، چه به سرش اومد ؟؟ ... آی ی ی ... دیگه نتونست روپاش بِایسته ، زمین خورد ، هی صدا میزد : وَلَدی ، وَلَدی ، وَلَدی ... خیز و در نزدِ پدر چند قدم راه برو قد و بالای تو را خوب ببینم ، پسرم ... حالا که کنار ضریح شش گوشه هستی ، اربابت رو با همه وجودت صدا بزن : يا اَبا عَبْدِاللّهِ يا حُسَيْنَ بْنَ عَلِي اَيُّهَا الشَّهيدُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّه ... 18/8/1400