🍃این که مشتاق منزلى، مشتاب پند من کار بند و صبر آموز 🍃اسب تازى دو تگ رود به شتاب اشتر آهسته مى رود شب و روز 🔻یک روز در سفرى بر اثر غرور جوانى، شتابان و تند راه‌روى کردم، و شبانگاه خود به پاى کوه بلندى پشته🏔 رسیدم، خسته و کوفته شده بود و دیگر پاهایم نیروى راهپیمایى نداشت، از پشت سر کاروان، پیرمردى ناتوان، آرام آرام مى آمد، به من رسید و گفت: براى چه نشسته اى ؟ برخیز و حرکت کن که اینجا جاى خوابیدن نیست.❗️ 🔻گفتم: چگونه راه روم که پایم را یاراى حرکت نیست. 🔻گفت: مگر نشنیده اى که صاحبدلان مى گویند: رفتن و نشستن (با آرامش و کم کم ره سپرده) بهتر از دویدن و خسته شدن و درمانده گشتن ؟ 📗حکایتهاى گلستان سعدى به قلم روان، حکایت١۴۶ @tarbiatemanavi