eitaa logo
تربیت معنوی
8.9هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
99 فایل
﷽ 🟢 رشد معنوی وسلوکی 🟡 سبک زندگی قرآنی و اهل بیتی 🟠 دستورالعمل‌های مجرب علما 🔵اعمال ،ادعیه ونمازهای ایام 🙏 تبلیغات نداریم 🔻ارتباط با ادمین جهت سؤالات @naserysaad 🔻لینک عضویت در گروه هدایای معنوی https://eitaa.com/joinchat/1690239827C278acfec15
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 🔹دوستى داشتم که سالها با او همسفر و هم‌خوان و هم‌غذا بودم و حق دوستى بین ما بى‌اندازه استوار گشته بود، سرانجام براى اندکى سود، خاطر مرا آزرد و دوستى ما به پایان رسید، در عین حال از دو طرف نسبت به همدیگر دلبستگى داشتیم، شنیدم یک روز در مجلسى دو بیت از اشعار ما خوانده بود و آن دو بیت این بود: 🍃نگار من چو در آید به خنده نمکین نمک زیاده کند بر جراحت ریشان 🍃چه بودى ار سر زلفش به دستم افتادى چو آستین کریمان به دست درویشان 🔹گروهى از پارسایان - نه بخاطر زیبایى این اشعار، بلکه به خاطر خوى نیک خود، اشعار ما را ستودند، و آن دوست قدیم من که در میان آن گروه بود، نیز، بسیار آفرین گفته بود، و به خاطر از دست رفتن دوستى دیرینه‌اش با من، بسیار افسوس خورده و به گمان خود اقرار کرده بود، دانستم که از طرف او نیز اشتیاق و میلى به من هست، این اشعار را براى او فرستادم و آشتى کردیم: 🍃نه ما را در میان عهد و وفا بود جفا کردى و بد عهدى نمودى؟ 🍃به یک بار از جهان دل در تو بستم ندانستم که برگردى به زودى 🍃هنوز گر سر صلح است بازآى کز آن مقبولتر باشى که بودی 📕حکایتهاى گلستان سعدى به قلم روان، حکایت١٣۶ @tarbiatemanavi
🔻 🔹یک روز در سفرى بر اثر غرور جوانى، شتابان و تند راه‌روى کردم، و شبانگاه خود به پاى کوه بلندى پشته رسیدم، خسته و کوفته شده بود و دیگر پاهایم نیروى راهپیمایى نداشت، از پشت سر کاروان، پیرمردى ناتوان، آرام آرام مى آمد، به من رسید و گفت: ((براى چه نشسته اى ؟ برخیز و حرکت کن که اینجا جاى خوابیدن نیست.)) 🔹گفتم: چگونه راه روم که پایم را یاراى حرکت نیست. 🔹گفت: مگر نشنیده اى که صاحبدلان مى گویند: رفتن و نشستن (با آرامش و کم کم ره سپرده) بهتر از دویدن و خسته شدن و درمانده گشتن ؟)) 🍃این که مشتاق منزلى، مشتاب پند من کار بند و صبر آموز 🍃اسب تازى دو تگ رود به شتاب اشتر آهسته مى رود شب و روز 📕حکایتهاى گلستان سعدى به قلم روان، حکایت١۴۶ @tarbiatemanavi
🔹یک روز از روى جهل جوانى بر سر مادرم فریاد کشیدم، خاطرش آزرده شد و در کنجى نشست و در حال گریه گفت: مگر خردسالى خود را فراموش کردى که درشتى مى‌کنى؟! 🍃چو خوش گفت زالى به فرزند خویش چو دیدش پلنگ افکن و پیل تن 🍃گر از عهد خردیت یاد آمدى که بیچاره بودى در آغوش من 🍃نکردى در این روز بر من جفا که تو شیر مردى و من پیرزن 📕حکایتهاى گلستان سعدى به قلم روان، حکایت١٤٨ @tarbiatemanavi
🔹ثروتمندى بخیل، داراى یک پسر بیمار و رنجور بود، خیرخواهان به او گفتند: مصلحت آن است که براى شفاى پسرت، ختم قرآن کنى (یک بار قرآن را از آغاز تا پایان بخوانى) یا قربانى کنى یا ذبح گوسفند یا شتر، و گوشت آنها را صدقه بدهى. 🔹ثروتمند بخیل، اندکى در فکر فرو رفت و سپس سر برداشت و گفت: ختم قرآن ترک شده که در دسترس ما است، بهتر از قربانى از گله‌اى است که در محل دور است. 🔹صاحبدلى سخن او را شنید و گفت: او از این رو ختم قرآن را برگزید که قرائت آن، کار زبان است و زحمت و هزینه‌اى ندارد، ولى زر (طلا) به جان بسته است، و دل برداشتن از آن، دشوار خواهد بود. 🍃دریغا گردن طاعت نهادن گرش همراه بودى دست دادن 🍃به دینارى چو خر در گل بمانند ور الحمدى بخواهی، صد بخوانند 📕حکایتهاى گلستان سعدى به قلم روان، حکایت۱۴۹ @tarbiatemanavi
✨ یکى از بزرگان را در مجلسى، بسیار ستودند و در وصف نیکی‌هاى او زیاده‌روى کردند. 💭 او سر برداشت و گفت: من آنم که خود مى‌دانم. (خودم را مى‌شناسم، دیگران از عیوب من بى‌خبرند.) 🍃 شخصم به چشم عالمیان خوب منظر است وز خبث باطنم سر خجلت فتاده پیش 🍃 طاووس را به نقش و نگارى که هست خلق تحسین کنند و او خجل از پاى زشت خویش 📕حکایتهاى گلستان سعدى به قلم روان، حکایت ۵۰ @tarbiatemanavi
💭 شاه بى‌انصافى از پارسایى پرسید: کدام عبادت، بهترین عبادتها است؟ ✨ پارسا گفت: خوابیدن هنگام ظهر براى تو بهترین عبادتهاست تا در آن هنگام به کسى آزار نرسانى. 🍃ظالمى را خفته دیدم نیم روز گفتم: این فتنه است خوابش برده به 🍃و آنکه خوابش بهتر از بیدارى است آن چنان بد زندگانى، مرده، به 📕حکایتهاى گلستان سعدى به قلم روان، حکایت ۱۲ @tarbiatemanavi
🔹 زاهدنمایى مهمان پادشاه شد، وقتى که غذا آوردند، کمتر از معمول و عادت خود از آن خورد و هنگامى که مشغول نماز شد، بیش از معمول و عادت خود، نمازش را طول داد، تا بر گمان نیکى شاه به او بیفزاید. هنگامى که به خانه‌اش بازگشت، سفره غذا خواست تا غذا بخورد. 🔹پسرش ‍ که جوانى هوشمند بود از روى تیزهوشى به ریاکارى پدر پى برد و به او رو کرد و گفت: مگر در نزد شاه غذا نخوردى؟ زاهدنما پاسخ داد: در حضور شاه چیزى نخوردم که روزى به کار آید. (یعنى همین کم‌خورى من موجب موقعیت من نزد شاه گردد، و روزى از همین موقعیت بهره گیرم) پسر هوشمند به او گفت: بنابراین نمازت را نیز قضا کن که نمازى نخواندى تا به کار آید؟ 🍃اى هنرها گرفته بر کف دست عیبها برگرفته زیر بغل 🍃تا چه خواهى گرفتن اى مغرور روز درماندگى به سیم دغل 📕حکایتهاى گلستان سعدى به قلم روان، حکایت ۴٨ @tarbiatemanavi
🔻 🔹سارقى براى دزدى به خانه یکى از پارسایان رفت، هر چه جستجو کرد چیزى در آنجا نیافت. دلتنگ و رنجیده خاطر شد. 🔹پارسا از آمدن دزد و دلتنگى او باخبر شد. گلیمى را که بر روى آن خوابیده بود بر سر راه دزد انداخت تا محروم نشود. 🍃شنیدم که مردان راه خداى دل دشمنان را نکردند تنگ 🍃تو را کى میسر شود این مقام که با دوستانت خلافست و جنگ دوستى آنان که با صفا هستند، خواه در برابر و خواه در پشت سر، یکسان است، نه آن چنان که در پشت سرت عیبجویى کنند و در پیش رویت قربانت گردند. 🍃هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد بى گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد 📕حکایتهاى گلستان سعدى به قلم روان، حکایت ۴٨ @tarbiatemanavi
🔻 🔻 🔍 نگرانی که تو این راه خسته بشی و نتونی ادامه بدی؟! ⁉️میخوای بدونی راه درستش چیه؟! راه‌ کسب استقامت 👇 💬 انوری(شاعر قرن ششم) می‌گوید: 🌱 ساقه کدویی ۲۰ روزه خود را به چناری صد ساله رسانید و چنان را سرزنش کرد که تو چقدر بی‌عرضه هستی من در ۲۰ روز راهی را که تو در ۳۰۰ سال پیموده‌ای پیمودم❗️ 🌳 چنار گفت هنگامی که باد پاییز وزید خواهیم دید. 🌪باد مهرگان هزاران کدو و گیاه تندرو را از میان برداشت ولی چنار کندرو همانطور و بر جای خویش ماند. ⬅️ یکی از راه‌های به دست آوردن استقامت، به طور به سوی مقصود قدم برداشتن و تند نرفتن است و این روش را باید بعد از شروع در عمل، به کار بست ⬅️ و نکته‌ی اینکه استقامت پیوسته با کندی همراه است، آن است که استحکام و سرعت با یکدیگر نسبت معکوس دارند. ⬅️ هرچه قدم سریع‌تر برداشته شود استحکام عمل، ضعیف‌تر می‌شود ولی اگر با شتاب و تندی باشد، به زودی خسته و رها خواهد شد. 🔴 اعتدال داشته باش تا به خدا برسی 📗برگرفته از کتاب استقامت، آیت الله سید رضا صدر، ص۶۴و۶۵ @tarbiatemanavi
🍀🍀 ✍ ابوالفضل : ⏳نگر تا کار امروز به فردا نیفکنی که هر روزی که می‌آید کار خویش می‌آرد، کار امروز به فردا افکندن از کاهلی تن است. 📚امثال و حکم جلد ۱ صفحه ۱۰۱ @tarbiatemanavi
🍃این که مشتاق منزلى، مشتاب پند من کار بند و صبر آموز 🍃اسب تازى دو تگ رود به شتاب اشتر آهسته مى رود شب و روز 🔻یک روز در سفرى بر اثر غرور جوانى، شتابان و تند راه‌روى کردم، و شبانگاه خود به پاى کوه بلندى پشته🏔 رسیدم، خسته و کوفته شده بود و دیگر پاهایم نیروى راهپیمایى نداشت، از پشت سر کاروان، پیرمردى ناتوان، آرام آرام مى آمد، به من رسید و گفت: براى چه نشسته اى ؟ برخیز و حرکت کن که اینجا جاى خوابیدن نیست.❗️ 🔻گفتم: چگونه راه روم که پایم را یاراى حرکت نیست. 🔻گفت: مگر نشنیده اى که صاحبدلان مى گویند: رفتن و نشستن (با آرامش و کم کم ره سپرده) بهتر از دویدن و خسته شدن و درمانده گشتن ؟ 📗حکایتهاى گلستان سعدى به قلم روان، حکایت١۴۶ @tarbiatemanavi
👌مثالی از مولا امیرالمومنین علیه السلام 🛡صحنه ای که امام علی علیه السّلام در جنگ خندق، پس از آب دهان انداختن عمر و بن عبدودّ به آن حضرت، و برپاخاستن امام از روی سینه او وقدم زدن و سپس آمدن و سر او را جدا کردن در کتب تاریخ آمده، نشانه ای از اخلاص آن حضرت است.🔻 🔎 وقتی دلیل کار را از امام پرسیدند، فرمود: ترسیدم اگر در آن لحظه سر او را از تن جدا کنم، برای تسکین خشم خودم باشد نه برای رضای خدا. کمی راه رفتم تا خشمم فرو نشست، سپس سر از پیکرش جدا کردم تا کشتن او فقط و فقط برای خدا باشد. 🔻 مولوی نیز در اشعار خود به این داستان اشاره کرده است: ✨از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان منزّه از دغل✨ مثنوی معنوی، دفتراول، بیت 3721(چاب نیکلسون) 📚اخلاق متن آموزش اخلاق فردی و اجتماعی،جواد محدثی،ص۱۸ و ۱۹ @tarbiatemanavi