✍ روایت آیتالله دکتر سید محمدباقر حجتی مازندرانی از تدریس آیت الله مطهری در مدرسه مروی:
«[در حدود سال ۱۳۳۳ش] برای نخستینبار با سیمای متفکر و اندیشمند استاد علامه شهید آیتالله مطهری، قدساللهسرهالشریف، در صحن
#مدرسه_مروی تهران آشنا شدم، آنگاه که ایشان سرگرم پیچیدن عمامه بود و برای این کار، یک سر عمامه را خود به دست گرفته، سر دیگر آن در دست یکی از طلاب قرار داشت، یکی از دوستان به من گفت:
"ایشان آقای مطهری هستند."
... هنوز همۀ طلاب مدرسۀ مروی، آنگونه که اندر خور و بایسته مینمود، این گوهر گرانبها را شناسایی نکرده بودند. مدتی بر این دیدار گذشته بود که استاد بزرگوار طی این مدت، آمدوشدی به مدرسۀ مروی داشتند. اما دیری نپایید که بهتدریج طلاب شیفتۀ علم و دانش، گمگشتۀ خویش را بازیافتند و درخواستهایی برای تدریس حکمت و فلسفه به سوی ایشان سرازیر شد.
... استاد ارزشمند ما بههنگام تدریس، گاهی آنچنان غرق در تفکر و هیجان میشدند که حتیٰ
سرمای شدید یا گرمای سخت فضای جلسۀ درس را احساس نمیکردند؛ ... استاد در تمام فصول، در حجرهای تدریس میفرمودند که نه بههنگام شدت حرارت ایام گرما، وسیلۀ خنککنندهای در آن وجود داشت، و نه بههنگام سوز سرمای پاییز و زمستان، وسیلهای برای گرم کردن فضای جلسۀ درس، در آن فراهم دیده شده بود. طلاب مدرسه بههنگام سوز سرما، با چراغ خوراکپزی، محیط حجرۀ خود را تا حدی تحملپذیر میساختند، اما
در مجلس درس استاد نه تنها در سرمای شدید بخاری وجود نداشت، هیچ وسیلۀ متداول دیگر برای ایجاد حرارت، هرگز در آن به چشم نمیخورد. معذلک، در ایام شدت سرما درِ حجره بههنگام تدریس باز بود و استاد عزیز ما هنگام تدریس آنچنان در بیان مطلب از خود علاقه و حرارت نشان میدادند که ما در حین درس، آنگاه که گوش به آواز سخن و افاضات ایشان بودیم، سرمای محیط پیرامون خود را احساس نمیکردیم...
در طول مدت قریب به ده، دوازده سال که در مدرسۀ مروی از محضر فیاض استاد بسیار ارجمندمان در حکمت و فلسفۀ اسلامی بهره میجستیم،
هرگز سخنی که حاکی از خودستایی باشد، از ایشان نشنیدم و بهرغم مایههای فراوان و سرشار علمی، آنچنان فروتنانه و بیریا سرگرم بحث میشدند که همۀ حاضران و ناظران مجلس درس خود را مجذوب خویش میساختند.
... مدت بسیار زیادی، ساعات تدریس استاد عبارت از طلوع فجر تا مدتی پس از طلوع آفتاب بود. استاد بزرگوار در آن روزگار،
ساکن خیابان آبشار، در خیابان ری بودند. چندین ماه یا سالهایی از خیابان آبشار، از منزل خود، با پای پیاده،
قبل از طلوع فجر به راه میافتادند و حوالی طلوع فجر، بر مدرسۀ مروی درمیآمدند و نماز دوگانۀ بامدادان را در حجرۀ مدرسه برگزار میکردند، و با نوشیدن چای که دوست بزرگوارمان، حجتالاسلام محمدرضا توکلی که در این حجره بیتوته میکردند، برای ایشان تهیه میدیدند و در آن لحظات پربرکت، تدریس استاد در پرتو روشنایی چراغ آغاز میشد. تا آنگاه که نور چراغ، نوبت خود را به پرتو نور آفتاب میسپرد، ساعات و لحظاتی پس از طلوع خورشید، این درس تا حدود ساعت 8 صبح ادامه مییافت. برای ما عجیب مینمود که استاد قبل از طلوع فجر این همه راه را پیاده درمینوردیده و در مدرسه حضور به هم میرساندند، و ما برای شرکت در درسی که در کنار ما آماده بود، آن هم در چنان ساعاتی، احساس دشواری میکردیم. اما استاد از ما برای تدریس، آن هم پس از خستگی راه، شادابتر بهنظر میرسیدند. حتیٰ حجرهای که من در آن به سر میبردم، دیواربهدیوار و مجاور حجرهای بود که استاد گرانمایۀ ما در آن تدریس میفرمودند.
این نکته را فراموش کردم که استاد به مناسبتهای مختلفی، آرا و نظریات حضرت امام(ره) را با تعبیر
"استاد ما، حاج آقا روحالله، چنین فرمودند" گزارش میکردند و بسیار اتفاق میافتاد نظریات حضرت امام(ره) را به منزلۀ گشایندۀ مشکل و حل اعضال و اشکال به میان میآوردند.»
📚 «با استاد علامه آیتالله شهید مرتضی مطهری»، سید محمدباقر حجتی، در: فصلنامۀ تحقیقات علوم قرآن و حدیث، بهار 1383ش، شمارۀ 1، صص 174 ـ 180.
🕌
https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran