قسمت سوم سیاسی شاخصه: رعایت تقیه:تقیّه در لغت به معنای تقوا و پرهیز و نگهبانی لفظی اسلامی است.در اشاره به دورویی پیشگیرانه یا انکار باور و تقید مذهبی در مواجهه با آزار. لفظ دیگری که به این مفهوم اشاره دارد، کتمان در لغت به معنای پوشاندن است. معنای خاص تر دورویی از طریق سکوت یا بی‌توجهی را می‌دهد. تقیه در اصطلاح انجام دادن کاری است که از روی عقیده قلبی نباشد و در دل، غیر از آن باشد .بعضی دیگر گفته‌اند یا به خاطر مصلحت چیزی را به زبان آوردن که در دل، غیر آن باشد.بعضی دیگر گفته‌اند: تقیه بمعنای پرهیز کردن و خودداری کردن و در شرع بمعنای خودداری از اظهار مذهب خویش است در مواردی که ضرر مالی یا جانی یا عرضی متوجه شخصی باشد. (لسان العرب، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج۱۵، ص۳۷۹،فرهنگ نفیسی؛ علی اکبر نفیسی به نقل از کتاب رساله تقیه ص ۱۳،فرهنگ دهخدا، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ص۸۵۸)امام صادق (علیه السلام) به عبدالله بن زراره فرمود: به پدرت سلام برسان و بگو که عیب‌جویی و نکوهش من نسبت به تو، به دلیل دفاع و صیانت از تو می‌‏باشد؛ زیرا که دشمنان ما نسبت به کسی که محبوب و مقرب ما باشد، از هیچ گونه آزاری فروگذار نکرده، او را در دوستی و نزدیکی به ما سرزنش می‌‏نمایند و آن را که ما نکوهش نماییم، ستایش می‌کنند. چون تو در بین مردم به دوستی و گرایش به ما شهرت پیدا کرده‌‏ای، از این جهت مورد توجه دشمن و سرزنش مردم هستی، خواستم تا با نکوهش تو، مردم، در امر دین، تو را ستایش کنند و افکار دشمنان از تو منصرف گردد؛ زیرا خدای تعالی در کلام مجید می‌‏فرماید: «اما کشتی از آن مستمندانی بود که در دریا کار می‌‏کردند، پس من خواستم معیوبش کنم تا از چشم طمع پادشاه ستمگری که در راهشان بود و تمام کشتی ‏های سالم را به زور می‌‏گرفت، محفوظش دارم این مثل را بفهم، خدای تو را رحمت کند، به درستی که تو در نزد من، از تمام مردم دوست داشتنی‌‏تر و از تمام اصحاب پدرم محبوب‌‏تر هستی. چرا که تو بهترین کشتی دریای بیکران امامت بوده و پشت سرت پادشاه ستمکار غاصبی قرار گرفته که مراقب گذشتن کشتی‌‏های نیکویی است که می خواهد سرنشینانش را از روی ستم در اختیار خود قرار دهد. رحمت خدا در زندگی و حیاتت و (همچنین) رحمت و خشنودی خدا در ممات و مرگت بر تو باد. همانا پسرانت حسن و حسین پیغام تو را به من رساندند، خداوند ایشان را حمایت کند و به سبب نیکویی پدرشان در پناه خود نگاه دارد.( کشى،‏ محمد بن عمر، رجال الکشی‏، ص ۱۳۹) @tarikh_j