باسلام
در تاریخ سامانیان به مبحث شیرین ابنسینا رسیدیم و قرارشد که در مورد ایشان توضیح دهیم.مضافا براینکه ابوریحان بیرونی هم در همین دوره بوده و ذکر مناقب ایشان هم خالی از لطف نیست.
به طورکلی عصر سامانیان یک عصر طلایی در زمینه گسترش علم و دانش بوده و در این دوره دانشمندان زیادی در زمینه های مختلف ریاضیات ، ادبیات، نجوم ، جغرافیا ، تاریخنگاری ، فلسفه و علوم عقلی ، فقه و علوم نقلی ، تفسیر و علوم قرآنی،پزشکی ، داروسازی و... ظاهر شدند.
میشود گفت که از دورهء سامانیان مرکز علم و دانش مسلمانان از بیتالحکمه بغداد به خراسان بزرگ یعنی بلخ ،بخارا، سمرقند ، خوارزم ، مرو تا طوس و نیشابور منتقل شد و علاوه براین نهضت ترجمه تبدیل به نهضت شرح و بسط علوم شد. به طوریکه علوم یونانی ، هندی ، سریانی و ایرانی که به شکل ترجمه شده در اختیار علمای این منطقه قرار گرفته بود ، به شدت بازبینی و نقد و شرح و حاشیه نویسی شد و از دل این کار علومی بیرون آمد که چند برابر اصل آن بود. مثلا طبی که در این دوره توسط ابن سینا پایه گذاری شد ،مجموعهای از طب هندی ، ایرانی و مخصوصا یونانی (جالینوسی) بود که توسط ابنسینا حجم و اطلاعات آن چندبرابر شد و از دل آن طب ابنسینا به دست آمد.
آنچه مسلم است اگر اسلام وارد ایران نشده بود ، این نقد و شرح و گسترش علوم هم در هیچ جای ایران انجام نمیشد و شاید حتی سیر قهقرایی طی میکرد و یا به نقطه دیگری در جهان آن روز منتقل میشد. این احتمال در مورد روم و اروپا هم که مدتها بود وارد دورهء قرون وسطی شده بود،صادق است.
این حجم از علوم که توسط مسلمانان در ایران و بعدها هم در آندلس، تولید شد در طی جنگهای صلیبی در اختیار اروپائیان قرار گرفت و بعدها در دوره رنسانس ، مرکز علم و دانش به اروپا منتقل شد.
خراسان قدیم که شهرهای مهم آن را ذکر کردیم ، از دوره سامانیان یعنی اواسط قرن ۳ تا زمان حمله مغول در اواسط قرن ۷ ، مرکز علم و فرهنگ و تمدن جهان بود و شکوه و عظمت شهرهای آن معروف و دانشمندان آن زیاد بودند. حمله مغول باعث شد که این شهرها تقریبا با خاک یکسان شدند و علمای آن بعضا مقتول و یا متواری گشتند و مرکز علمی جهان به بغداد و ری و قزوین و تبریز و اصفهان منتقل شد. بعدها در زمان قاجاریه ، این مناطق که همگی فارسی زبان بودند ، از ایران جدا شده و به روسیه ملحق گردید و در زمان بلشویکها، زبان و فرهنگ آنها به مقدار زیادی عوض شد . فروپاشی شوروی سابق و تلاش ایران در این چندساله اخیر ، باعث تجدید و اعتلای زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی در این مناطق شده است.
القصه، ابنسینا و ابوریحان بیرونی دوتن از دانشمندان دوره سامانیان بودند که در زمینه توسعه و افزودن بر علوم در زمینههای مختلف ،فعالیت کردند. هردوی این بزرگواران ، زاده قرن ۴ درخراسان بزرگ بودند و این مناطق در حال حاضر دیگر جزئی از ایران نیست و متعلق به ازبکستان است. ابوریحان حدود ۱۲ سال بزرگتر بوده و او را همهچیز دان جهان اسلام میدانند چرا که در زمینههای مختلف از جمله ریاضیات ، نجوم ، تقویم و گاهشماری ، نژادشناسی، زبانشناسی ، هند شناسی ، فلسفه ، فیزیک ، زیستشناسی ، ایرانشناسی ، جغرافیا و..... تألیفات دارد.
وی اولین کسی است که اطلاعات دقیقی در مورد تاریخ ایران قبل از اسلام و دولت هخامنشیان و ساسانیان تهیه کرد. این آقا بر زبانهای مختلفی از جمله عربی و سانسکریت و عبری و سریانی و یونانی تسلط داشته و اختراعات و کشفیات زیادی را به او نسبت میدهند. از جمله محاسبه ارتفاع کوهها با روشهای ریاضی و بااستفاده از زاویه بین قله تا کف و همچنین محاسبه شعاع زمین و بواسطه آن محاسبه جرم و حجم و مساحت و محیط و .... زمین😳 که اینها را قبلا توضیح دادهایم.
ابن سینا بیشتر در زمینه طب و منطق و فلسفه شهرت دارد اما در زمینههای مختلف هم تحقیقات و تالیفاتی داشته از جمله در ادبیات و نجوم و زیست شناسی و...
وی ۴۵۰ کتاب در زمینههای گوناگون نوشتهاست که شمار زیادی از آنها در مورد پزشکی و فلسفه است. جرج سارتن در کتاب تاریخ علم، وی را یکی از بزرگترین اندیشمندان و دانشمندان پزشکی میداند. همچنین وی در زمرهٔ فیلسوفان بزرگ جهان قرار دارد.
دانشنامهٔ فلسفهٔ دانشگاه تنسی ابن سینا را تأثیرگذارترین فیلسوف جهان پیش از دوران مدرن معرفی میکند. انشالله در تاریخ علم این مطلب را توضیح بیشتری خواهم داد. تقریرهای فلسفی وی بسیار بر فلاسفه بزرگ بعدی از جمله ملاصدرا، توماس آکوئیناس و دکارت مؤثر بودهاست .
فلسفه ابن سینا را فلسفه مشّآئی میگویند. پایهگذار فلسفه مشاء ارسطو بوده. چرا که در حین تدریس این نوع فلسفه مرتب راه میرفته و عادت نداشته در حین تدریس بشینه😳 و لذا شد فلسفه مشاء. اما از آنجا که ابن سینا ، فلسفه ارسطو را بسط و گسترش و معرفی کرد ، خود خارجیها هم ابنسینا را موسس فلسفه مشاء ميدونند.