تمام درد حضرت امام این بود که خیلی از عوام و علمای اون دوره قبول نداشتند که اینها جبهه شیطان هستند و ما موظفیم در مقابل این جبهه بایستیم. واگر این کار را نکنیم ، اگر در جبهه شیطان هم نباشیم ، قطعا در جبهه حق نیستیم. چون جبهه حق اهل مماشات با جبهه شیطان نیست. یعنی به عبارتی یا باید یزیدی باشی یا حسینی. حالا انشالله این بحث شیطان را توی یه فرصت دیگه هم خدمتتون میگم امام ره خیلی در نامه ها و سخنرانی هاشون به این مطلب اشاره میکردند. اما همون زمان علمایی هم بودند که حتی انتقاد به شاه را هم غیبت میدونستند و در گوشهاشون را میگرفتند که نشنوند. در نهایت امام ره بعنوان یک مصلح اجتماعی تنها راه نجات جامعه را احیای نظریهء ولایت فقیه تشخیص دادند. اینکه میگم ، نظریه ، برای اینه که یک تئوری یا نظریه تا وقتی به بوتهء آزمایش سپرده نشه ، اصل علمی نیست و در حد نظریه است ولایت فقیه که بلافاصله بعد از شروع غیبت کبری مطرح شد تا زمان انقلاب اسلامی ایران ، اجرایی نشده بود و علیرغم اینکه تمام مفاد و وظایف و اختیارات اون در مذهب شیعه و در روایات، مشخص شده بود اما به مرحل ظهور و تشکیل حکومت نرسیده بود که قبلا تاریخچه مربوطه را خدمت شما گفتیم. علی ایحال وقتی امام ، مبارزه خودشون را شروع کردند سه جریان در این رابطه در حوزه بوجود اومد که من این سه تا را از روی کتاب ایران بین دوانقلاب از یرواند آبراهیمیان خدمت شما میگم. از نظر این مورخ ایرانی ارمنی الاصل ساکن آمریکا این سه جریان عبارت بودند از -جریان محتاط و غیرسیاسی _جریان سیاسیِ میانه رو -جریان سیاسیِ تندرو دسته اول کسایی بودند که کلا بحث سیاسی را تعطیل کرده بودند و وظیفه روحانیت را فقط درس و کتاب و تبلیغ و عبادت و تحصیل و پرورش طلاب میدونستند آبراهامیان توی کتابش از قول احمدآقای خمینی میگه که در ابتدای نهضت امام ، اغلب علما اینطور بودند. مثل آیت الله خویی ، مرعشی نجفی و احمد خوانساری دسته دوم روحانیونی بودند که باشاه مخالف بودند ولی اعتقادداشتند برای اصلاح امور باید با شاه تعامل کرد . اینها هنوز منتظر بودند که شاه متقاعد بشه که ۵ مجتهد بر مصوبات مجلس نظارت کنند. در ضمن معتقد به اینکه ولی فقیه در راس حکومت باشه نبودند بلکه معتقد به حاکمیت ملی بودند . یعنی همون دموکراسی. اما مسئله اینجاست که شاه اصلا راضی به دموکراسی یا نظارت ۵ مجتهد بر قوانین مجلس و اینکارا نمیشد. از جمله این بزرگان عبارتند از مدیران حوزه علمیه یعنی آیت الله گلپایگانی و شریعتمداری. البته در مورد آقای شریعتمداری بعدها اسنادی بدست اومد که جریان خاصی بوده و با ساواک همکاری میکرده و ایشون بعدها در کودتای نوژه مقصر تشخیص داده شد و حصر خانگی شد تا اینکه سال ۶۵ فوت کرد. من خودم ایشون را توی قم ملاقات کرده بودم😳 این از همون فریبهایی هست که گفتم هیچکس ازش در امان نیست. چه مردم عادی باشن و چه مرجع تقلید . فرقی نمیکنه. دام شیطان برای هممممه پهنه. آدم در هر مرتبه ای که باشه خودش باید حواسش جمع باشه که در این دام نیفته. البته مرحوم حضرت آقای گلپایگانی سخنرانیهای خوبی هم در دفاع از انقلاب داشتند اما قطعا سیره ایشون در مبارزه ، باسیره حضرت امام تفاوت داشت. اما دسته سوم ، موسوم به مخالف مبارز است. این دسته بااساس سلطنت مشکل داشتن و خواستار برچیده شدن نظام شاهنشاهی و روی کار آمدن نظام ولایت فقیه بودند. یعنی کارشون از نظارت ۵ مجتهد بر مصوبات مجلس هم گذشته بود و به این نتیجه رسیده بودند که تا پارادایم ولایت فقیه در این کشور پیاده نشه ، کارها اصلاح نمیشه. و نمیشه که روحانیون و مراجع و به اصطلاح راویان حدیث که مرجع مراجعات مردم و نائب عام امام زمان عج هستند خودشون تحت امر یک نظام شیطانی زندگی کنند. این بود که شروع به مبارزه برعلیه جبهه شیطان کردند و در نهایت هم پیروز شدند. لیدری این افراد با حضرت امام ره بود و یاران ایشون عبارت بودند از آیات عظام منتظری و میلانی و مطهری و بهشتی و رفسنجانی و خامنه ای و ..... اینها که عرض کردم سه دستهء اصلی جریان سیاسی حوزه بود. یه سری روحانی درباری هم داشتیم که تعدادشون کم بود و منافع دنیوی چشمشون را کور کرده بود. مثلا یکیشون همین سید حسن امامی است که قبلا خدمت شما گفتم و ایشون امام جمعه تهران بود و متخصص علم حقوق