خب تااینجا تقریبا تمام جریانهای مهم و تاثیر گذار در انقلاب را خدمت شما عرض کردم تااینکه رسیدیم به جریانهای چپ و راست.
بنده نمیخوام هیچ تعصبی به خرج بدم و به قولی نه چپی هستم و نه راستی. اما یک نکته که باید خدمت شما عرض کنم اینه که جریان چپ که قبل از انقلاب و چندسال بعداز انقلاب تمایلات مارکسیستی داشت با فروپاشی شوروی ،چرخش ۱۸۰ درجه پیدا کرد و رفت روی کپهء لیبرالیسم و سرمایه داری. اگر جریان ملی گرایی از همان اول ، لیبرال بود و هنوز هم لیبرال است اما جریان چپ مذبذب است و خودش هم تکلیف خودش را نمیداند و این مصداق بارز نفاق است و به قول قرآن
مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَٰلِكَ لَآ إِلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ وَلَآ إِلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ ۚ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا
منافقان میان كفر و ایمان متحیّر و سرگردانند، نه [با تمام وجود] با مؤمنانند و نه با كافران. و هر كه را خدا [به كیفر اعمال زشتش] گمراه كند، هرگز برای او راهی [به سوی هدایت] نخواهی یافت.
نساء - 143
اما جریان راست برهمان اصول اولیه خود پابرجاست و هنوز در حال دفاع از اصول و مبانی انقلابه و به همین دلیل ، اون جریان چپ اسمش عوض شد و شد اصلاحطلب. و جریان راست ، شد اصولگرا.
حالا البته ما راست سنتی و راست اعتدالی هم داریم که اگه بخواهیم واردش بشیم بحثمون خیلی طولانی میشه.
به نظر میرسه اولین اختلافاتی که بین راستی ها و چپیها افتاد در مورد تصویب قوانین اقتصادی مخصوصا قانون کار بود که در سالهای ۶۰ و ۶۱ بحث اون بالا گرفته بود
همانطور که گفتم چپی ها معتقد به سیاست اقتصادی بسته و کاملا دولتی و کنترل شده و سهمیه بندی و کوپن بودند اما راستیها اعتقاد به سیاست باز اقتصادی و کاهش نقش دولت داشتند و این در حقیقت نظر اسلام هم هست.
در زمینه قانون کار هم چپی ها خودشون را دلسوز کارگر و کشاورز نشون میدادند که بعدها کاملا برعکس شد.
ما نمیخواهیم قضاوت کنیم که حق با راستیها بود یا چپی ها اما یه نکته میتونه برای همیشه راهگشای ما باشه و اونم اینه که
چپیها یا همون اصلاحطلبان همیشه حامی سقوط نظام بودند ،با ولایت فقیه مشکل داشتند ، برای مذاکره با دشمن له له میزدند، تنها چیزی که براشون اهمیت نداره منافع ملیه و تنها چیزی که بهش فکر میکنند اشغال مراکز قدرته.
همیشه از لفظ نظام استفاده میکنند و به جای اینکه اشتباهات را به افراد یا سیستمها ربط بدن به کل نظام تعمیم میدن. در اغتشاشات همیشه جلودار هستند و در انجام تکلیف ساکت و گوشه گیر.
در حمایت از تروریستها سنگ تموم میگذارن و در تحلیل مسائل اساسی کشور ، بسیار ناتوان هستند.
در مصائب و مشکلات کشور فقط بار خاطر هستند و نه یار شاطر. اهل غر زدن و تشویق به غر زدن و سیاه نمایی و استخفاف ایران و ایرانی هستند و از شکستهای ایران لذت میبرند و در عوض از موفقیتهای کشور عصبانی میشوند . به قول اسراییل ، اینها سرمایه ها و پیاده نظام اسراییل در ایران هستند و هیچوقت هم این ادعای اسراییل را منکر نشدند و به قول قرآن
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَٰٓؤُلَآءِ أَهْدَىٰ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا
آیا درباره كسانی كه بهرهای اندك از [دانش] كتابِ [تورات و انجیل] به آنان داده شده تأمل و اندیشه نكردی كه به هر معبودی غیر خدا، و هر طغیان گری ایمان میآورند؟! و درباره كسانی كه كافر شدهاند، میگویند: آنان از كسانی كه ایمان [به قرآن و پیامبر] آوردهاند راه یافتهترند.
نساء - 51
همه معاندین را زیر چتر خودشون میگیرن و اعتقادی به حجیت قرآن و اینکه دین ، حلال مشکلات است ندارند. تئورسینهای اونا مثل سروش و ملکیان و طباطبایی و حجاریان ، همگی از سران فتنه ۸۸ بودند که رهبر انقلاب فرمودند من به فتنه ۸۸ خیلی حساسم و هرچیز را فراموش کنم از این نخواهم گذشت.
خب بحث جریان شناسی را که خیلی خیلی خلاصه خدمت شما گفتم در همینجا تمام میکنم و انشالله که به دردتون خورده باشه