باسلام عرض شد که عبدالمطلب دارای ده پسر شد که یکی از آنها عبدالله بوده و گفتیم که الله ، خدای ابراهیم ع بوده که اعراب به تاسی از حضرت اسماعیل ع ، میپرستیدند اما به مرور زمان ، برای الله ، شریک قائل شدند و همانطور که الله را قبول داشتند مثلا شمس و هبل و ودّ و یغوث و .... را هم میپرستیدند و لذا می‌بینیم که اسم عبدالله و عبیدالله در بین اعراب جاهلی هم زیاد بوده. خلاصه اینکه عبدالله ، پدر بزرگوار پیامبر اسلام ص بوده و در بین فرزندان عبدالمطلب جایگاه ویژه‌ای داشته. عبدالله و عمران (ابوطالب) از یک مادر بوده‌اند و از اول روابط برادری ویژه‌ای بین آنها بوده. عبدالله ، مثل بسیاری دیگر از اعراب اون دوره تاجر بوده و تجارت صیف و شتا انجام می‌داده و در یکی از سفرها که بلافاصله بعد از ازدواجش با آمنه ، صورت می‌گیرد در حال بازگشت از شام ، در مدینه فوت می‌کند و در همانجا دفن می‌شود. شهر مدینه که قبل از اسلام یثرب ، نام داشته در شمال مکه و در سر راه شام بوده و کاروان‌ها برای حرکت از مکه به شام دو راه بیشتر نداشتند. یا اینکه از کنار ساحل دریای سرخ حرکت کنند و یااینکه از مکه به مدینه و بعد به تبوک و بعد به شام بروند. القصه ، بعضی تواریخ معتقدند که عبدالله ، پدر پیامبر در مدینه مورد شناسایی یهودیان قرار میگیره و توسط اونها مسموم میشه. قبلا عرض کردم که یهودیها به شدت دنبال این بودند که از تولد پیامبر آخرالزمان جلوگیری کنند و برای اینکار علم‌الانساب یاد گرفته بودند و در قبایل عرب جستجو می‌کردند و اجداد پیامبر را شناسایی می‌کردند و عرض شد که هاشم را همین‌ها به شهادت رساندند که البته دیگه دیر شده بود و از هاشم ، عبدالمطلب بوجود اومده بود که جرات کشتن او را نداشتند. اما در قتل عبدالله جوان ، موفق شدند و عبدالله در مدینه که مرکز یهودیت بود به شهادت رسید و همانجا دفن شد ولی باز هم دیر شده بود و عبدالله وقتی فوت کرد که یک فرزند از او متولد شده بود و یا به قولی دو ماه بعد متولد شد. عبدالله با زنی به نام آمنه ازدواج کرد که این زن از قبیله‌ قریش بود و به اصطلاح از اقوام دور عبدالله حساب میشد. مادر آمنه از طوایف مدینه بود و شاید همین ازدواج عبدالله با آمنه باعث شناسایی او توسط یهود مدینه شد. آمنه در بین قریش ، زن بسیار محترمی بوده و به هوش زیاد و متانت و پاکدامنی مشهور. خود عبدالمطلب هم با دختر عموی آمنه ازدواج کرده بود که هاله نام داشت و حضرت حمزه از همین هاله بوده و همزمان با پیامبر اسلام به دنیا آمده و برادر رضاعی پیامبر بود. یعنی حمزه و پیامبر اسلام همسن بودند و هر دو متولد عام الفیل و البته برادر رضاعی(یعنی برادر شیری که هردو از یک زن شیر خورده‌اند) آمنه پس از تولد پیامبر تا ۶ سال به تنهایی عهده‌دار تربیت پیامبر بود و بعد از اون تصمیم به زیارت قبر عبدالله در مدینه گرفت که در همین سفر در اطراف مدینه بیمار و از دنیا رفت و در اطراف مدینه دفن شد. اینکه آیا پیامبر هم در این سفر همراه آمنه بوده یا نه ، اختلاف نظر هست . چونکه عبدالمطلب به هیچ عنوان اجازه نمی‌داد که پیامبر به جایی که یهودیان هستند برود. اما بعضی مورخین معتقدند اینجور نبوده و پیامبر هم در این سفر دنبال مادرش رفته و شاهد فوت مادرش هم بوده و بعدها خاطراتی از این سفر داشته. خلاصه اینکه پیامبر در این سفر مادر خودش را هم از دست میده و کاملا تنها میشه و تا ۸ سالگی تحت سرپرستی عبدالمطلب قرار میگیره. و اما آمنه ، یک کنیزی داشته که کودک بوده و در سفر مدینه همراه اونها میره و بعد از فوت آمنه ، پیامبر را به مکه میرسونه. این کنیز که ام‌ایمن نام داشته، بعدها هم به پیامبر اسلام ایمان میاره و در هجرت به حبشه هم حضور داشته و فوت او بعد از پیامبر اسلام بوده. مفسرین معتقدند اجداد پیامبر و عبدالمطلب و ابوطالب و آمنه ، همگی حنیف بوده‌اند و مشرک نبودند. اینها برای اثبات این مسئله ادلّه زیادی دارند و مثلا یکی از دلایل اونها اینه که قرآن می‌فرماید «ما‌کانَ لِلنَّبِیّ وَ الّذینَ ءامَنوا أن یَستَغفِروا لِلمُشرِکینَ وَ لو کانوا اُولی قُربی مِن بَعدِ ما تَبَیّنَ لَهُم أنّهُم أصحـبُ الجَحیمِ بر پیامبر و کسانی که ایمان آورده‌اند، سزاوار نیست که برای مشرکان ـ پس از آن‌که برایشان آشکار گردید که آنان اهل دوزخند ـ آمرزش بطلبند، هرچند خویشاوند آنان باشند» توبه ۱۱۳ خب وقتی پیامبر ، اینقدر از عبدالمطلب و ابوطالب و مادرش تجلیل کرده و در مدینه به زیارت قبر عبدالله و آمنه می‌رفته و گریه میکرده و برای اونها طلب آمرزش میکرده (طبق نقل مورخین) چگونه ممکنه که اینها مشرک بوده باشند؟ حالا البته دلایل زیاده و حتی کتابهایی در اثبات ایمان اینها با ادله کافی نوشته شده که جای بحثش اینجا نیست. انشالله جلسه بعد در مورد تولد پیامبر خدمت شما میگم. @tarikhbekhanim