باسلام بعضی از دوستان در پیام‌هایی فرموده بودند که در تاریخ زندگی پیامبر ، خیلی به جزئیات پرداخته‌ایم و آیات و اسامی زیادی ذکر کرده‌ایم که باعث طولانی شدن بحث شده. بنده فکر میکنم تاریخ اسلام و خصوصا تاریخ زندگی پیامبر اسلام جای اون را داره که با جزئیات زیاد دکر بشه. بنده ، تاریخ دو جنگ جهانی اول و دوم که فاصله اونها از هم بیست سال بود را با ذکر جزئیات در اینجا درحدود ۳۰ شب توضیح دادم و لذا جا داره که تاریخ اسلام را هم با توضیحات کامل خدمت شما بگم. القصه ، پیامبر از خانه خارج شد و به سمت جایی رفت که ابوبکر با شتر منتظر پیامبر بود که با هم به یثرب بروند. مشرکین مکه هم وارد منزل پیامبر شدند و روانداز پیامبر را کنار زدند تا اقدام به قتل او کنند. اما با چهره حضرت علی ع مواجه شدند. حالا اینجا چندمطلب که به ذهن من خورده را خدمت شما میگم. یکی اینکه اگه مشرکین قبل از پس زدن روانداز ، شمشیر را در بدن علی ع فرومیکردند و یا همگی با هم به یکباره ، رختخواب پیامبر را شمشیرباران میکردند ، علی ع چه میکرد؟ چرا علی ع که احتمال میداد مشرکین این کار را بکنند ، با خیال راحت ، قبول کرد که به جای پیامبر بخوابد و نترسید؟ این واقعا یکی از وقایع اعجاب آور تاریخه که فخر شیعه محسوب میشه. نکته دیگه اینکه چرا مشرکین با علی ع جنگ نکردند ؟ آیا نمی‌توانستند علی ع را گروگان بگیرند تا پیامبر ص خودش را معرفی و تسلیم کنه ؟ واقعیت اینه که ، اینها می‌خواستند این کار را بکنند ولی نتونستند.چرا؟ چونکه مادر نزاییده بود کسی که بتونه علی ع را اسیر کنه و گروگان بگیره. قسمت جالب قضیه اینه که تعدادی از این افراد از پهلوانان عرب بودند. از جمله خالد بن ولید که برای خودش یلی بود. اون روزی هم که عُمر اقدام به بند انداختن به گردن علی ع کرد به‌ اعتراف همه مورخین ، خود علی ع نخواست اقدامی بکنه وگرنه مگه عمر کسی بود که بتونه از پس فاتح خیبر بر بیاد؟ القصه، ذکر شده که علی ع هیچ سلاحی دنبال خودش نداشت. و مشرکین وقتی دیدند که علی ع از دادن جواب مناسب ، طفره میره ، عصبانی شدند و می‌خواستند به علی ع حمله کنند. علی ع هم با یک حرکت ، شمشیر را از دست خالدبن ولید گرفت و مسلح شد. اینجا بود که مشرکین همه ، شمشیرهاشون را غلاف کردند و متفرق شدند. این واقعه به قدری مشهوره که سالهای ساله که شعرای فارس و عرب در مدح این کارِ علی ع شعر میسرایند و باز هم جای کار در این باره هست. خب حالا برگردیم به وضع پیامبر ص. پیامبر به همراه ابوبکر راهی جنوب شد و چند روز در غار ثور پناه گرفت تا به اصطلاح آبها از آسیاب بیفته و بعد راهی ساحل دریای سرخ و شمال بشوند. خیلی از مورخین معتقدند که این ابوبکر که همرا پیامبر بوده ، اون ابوبکرِ خلیفه اول نیست. بلکه یه ابوبکر دیگه بوده که به اصطلاح بلد راه بوده و پیامبر او را همراه خودش کرده. بعضی هم نظرات دیگه‌ای دارند که جای گفتن همه اونها در اینجا نیست. مشرکین مکه بلافاصله ، افرادی را در غالب چند گروه، به اطراف مکه و خصوصا سمت یثرب فرستادند تا پیامبر را جستجو کنند. یکی از این گروه‌ها که مجهز به یک نفر کارشناس جای پا 😁 هم بود به غار ثور نزدیک شد. به امر خدا یک عنکبوت بر دهانه غار تار تنید و یک کبوتر هم در دهانه غار تخم گذاشت که البته اینها همه معجزه است و از جمله معجزاتی است که همه مورخین شیعه و سنی ذکر کرده‌اند. یکی از افتخاراتی که سنی‌ها برای ابوبکر ذکر می‌کنند اینه که ابوبکر یار غار پیامبر بوده. یعنی اگر بپذیریم که این ابوبکر که دنبال پیامبر بوده ، همون ابوبکرِ خلیفه اوله ، اون وقت این آیه در شأن ابوبکر نازل شده که می‌فرماید إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا ۖ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَىٰ ۗ وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ اگر پیامبر را یاری ندهید، یقیناً خدا او را یاری می‌دهد؛ چنان كه او را یاری داد هنگامی كه كافران از مكه بیرونش كردند در حالی كه یكی از دو تن بود، آن زمان هر دو در غار [ثور نزدیك مكه‌] بودند، همان زمانی كه به همراهش گفت: اندوه به خود راه مده خدا با ماست. پس خدا آرامش خود را [كه حالت طمأنینه قلبی است‌] بر پیامبر نازل كرد، و او را با لشكریانی كه شما ندیدید نیرومند ساخت، و شعار كافران را پست‌تر قرار داد، و شعار خداست كه شعار والاتر و برتر است؛ و خدا توانای شكست‌ناپذیر و حكیم است. توبه - 40