باسلام
قریشیان بعد از شکست جنگ بدر ، یه دوره افسردگی و عزاداری را شروع کردند. مسلمانان هم با سرافرازی کامل و مقداری غنائم و اسب و اسیر به مدینه برگشتند. یکماه بعد اتفاق ناگواری در یکی از محلههای یهودینشین مدینه افتاد که به غزوه بنیقینقاع معروف شد.
قبلا عرض شد که در اطراف مدینه در فواصل مختلف ، قبائل یهودینشین زیاد بودند. يهوديها در قلعههای مستحکمی زندگی میکردند که این قلعهها در یک خط از مدینه به سمت بیتالمقدس کشیده شده بودند.
یکی از نزدیکترین این قلعهها به مدینه ، قلعه یهود بنیقینقاع بود.
داستان از این قرار بود که سران این قوم از شکست قریش در مقابل مسلمانها و قدرت گرفتن مسلمانها ، هم ناراحت شدند و هم ترسیدند و دنبال بهانه بودند تا مسلمانها را منکوب کنند و فکر میکردند که اگه یه جنگی را شروع کنند بلافاصله قریش به کمک اونها میان و سفره اسلام را برمیچینند.
یه روز یه زن مسلمان به بازار اونها رفت تا خرید کنه. در بازار در کنار مغازهای نشست. هنوز حکم حجاب نازل نشده بود . اما به هرحال زنان عرب لباسهای بلندی میپوشیدند. یه مغازهدار یهودی لباس این زن را گره زد و وقتی که زن بلند شد ، لباسش بالا رفت و اندام اون نمایان شد و کل بازار از خنده پُر شد. یه مرد مسلمان هم اون نزدیکی بود که عصبانی شد و مقصر را به قتل رسوند. بعد يهوديها ریختند رو سر مرد مسلمان و اون را کشتند و قضیه تموم شد.
خبر به پیامبر رسید. پیمانشکنی یهودیان بر همه آشکار شد. پیامبر لشکری فراهم کرد و به سمت قلعه بنیقینقاع رفت . يهوديها، حصاری شدند. پیامبر قلعه را محاصره کرد و این محاصره ۱۵ روز طول کشید. اگر در طی این مدت ، اینها میآمدند و معذرتخواهی میکردند و دیه میدادند و پیمان مجدد میبستند، پیامبر قبول میکرد. اما اینها لجاجت به خرج دادند و اینکارها را نکردند تااینکه دیدند پیامبر قصد نداره که دست از محاصره بکشه. در خودشون هم توانایی جنگیدن نمیدیدند. این بود که بالاخره اومدند و تسلیم شدند. پیامبر فرمود تمام اموال خودشون را به جای بگذارن و به شام هجرت کنند. اینها هم اینکار را کردند. در این حالت هم هرکدومشون که مسلمان میشدند در امان بودند اما این احمقها ، مسلمان هم نشدند و به شام رفتند. اموال بسیار زیادی به دست مسلمانان افتاد و بنیه مسلمانها قوی شد. توی این جنگ اولین مخالفت جبهه نفاق با پیامبر هم آشکار شد و اون مخالفت عبدالله بن اُبی ملعون با جنگ بود. این آقا بعدا رئیس منافقین مدینه شد .
در همین جنگ بود که حکم خمس هم اومد و بر مسلمانان واجب شد. حکم روزه و زکات هم در همین سال دو هجری اومد. ازدواج علی ع و حضرت فاطمه س هم در همین سال دو بود.
تعییر قبله مسلمانان از بیتالمقدس به سمت کعبه هم در این سال بود.
واقعه سدالابواب که قبلا توضیح دادیم هم در این سال رخ داد.
اینم از سال ۲ هجری.
انشالله فرداشب وقایع سال ۳ هجری را خدمت شما عرض میکنم.
@tarikhbekhanim