باسلام
عرض شد که جنگ احد در شمال مدینه رخ داد . در حالیکه مکه در جنوب مدینه است و قاعدتاً قریشیها باید از جنوب به مدینه حمله میکردند. اما چونکه دورتا دور مدینه سنگلاخ هست و فقط یک راه در شمال دارد و لذا از شمال حمله کردند . البته این سنگلاخها یه سری راههایی به مدینه داشتند که در هرجنگی پیامبر ، اونها را مسدود میکرد . در ضمن این راهها باریک بود در حالیکه میدان جنگ مخصوصا در جنگی که سوارهنظام حرف اول را میزنه ، باید وسیع باشه.
بعدها برای شما خواهم گفت که در جنگ خندق که مسلمانها خندق ، حفر کردند، این خندق دورتا دور مدینه نبوده و فقط همون شمال مدینه که منطقه نفوذ دشمن بوده خندق کنده شد. حالا من در پایان بحث ، تصویر مدینه در جنگ احد را بارگذاری میکنم تا بهتر متوجه بشید.
یه نکته دیگه اینکه پیامبر در دامنه کوه احد ، لشکرآرائی کرد یعنی بین کوه و مدینه یه فاصلهای بود که دشمن میتونست از این فاصله وارد مدینه بشه ولی اینکار را نکرد و پیامبر هم میدونست که دشمن این کار را نمیکنه. چونکه برای اینکار مجبور بود پشت به مسلمانها بکنه که در این صورت تیرباران میشد.
من روشهای جنگ و دفع دشمن و ابزار جنگ و انواع سواریها و تکنیکها در دنیای قدیم را قبلا در
اینجا گفتم که میتونید مراجعه کنید و دوباره مطالعه بفرمایید.
و نکته آخر اینکه بین مدخل مدینه و کوه احد یه تپهء نسبتا مرتفع وجود داشت که به اون میگفتند کوه عَینَین و موقعیت این کوه طوری بود که اگه دشمن اون را دور میزد از پشت مسلمانها در میومد.
این تپه الان هم هست ولی خیلی کم ارتفاع شده و از بسکه از اون به عنوان تبرّک کندند و بردند تبدیل شده به یه برآمدگی.😳😳
القصه پیامبر که میدونست ممکنه دشمن این تپه را دور بزنه و از پشت مسلمانها در بیاد یه گروه ۵۰ نفره تیرانداز را مامور کرد روی این تپه ، مستقر بشن و به هیچ وجه موقعیت خودشون را ترک نکنند. چه مسلمانها پیروز بشن و چه شکست بخورن.
خلاصه جنگ شروع شد و خیلی زود ، آثار شکست در دشمن ظاهر شد و قریشیها با اون کبکبه و دبدبه و اون پهلوانهایی که دنبال خودشون آورده بودند از جمله خالد بن ولید ، شکست خوردند و برگشتند و فرار کردند. مسلمانها فکر کردند که دیگه کار تمام شد و اومدند برای جمع.اوری غنائم. خالد بن ولید به ابوسفیان که فرمانده جنگ بود پیشنهاد کرد برگردند و کوه عینین را دور بزنند و حالا که مسلمانها مشغول جمعآوری غنائم هستند از پشت مسلمانها در بیان و اونها را قتل عام کنند. در همین حین و بین ، اون تیراندازان که روی کوه عینین بودند ، موقعیت خودشون را ترک کردند و فکر کردند که جنگ تموم شده و اومدند برای جمعآوری غنائم. هرچی هم فرمانده اونها که عبداللهبن جبیر بود فریاد زد که نرید فایده نداشت.
خالد که موقعیت را مناسب دید چندتا را فرستاد روی کوه عینین که یه تپه بود و عبدالله بن جبیر و ده تا از یارانش که مونده بودند را به شهادت رسوند و بلافاصله حمله کرد و از پشت مسلمانها دراومد و خلاصه قتل عام.
مسلمانها یا کشته شدند یا فرار کردند و تعداد خیلی کمی از جمله علی ع و یک زن به نام نسیبه به همراه شوهرش و دو فرزندش دور پیامبر حلقه زدند و از او محافظت کردند .
یکی از دلایل فرار مسلمانها این بود که یکی از مشرکین ، مصعب بن عمیر را به شهادت رسوند و پیش خودش فکر کرد که پیامبر را به شهادت رسونده لذا فریاد زد که محمد کشته شد.
این فریاد روحیه مسلمانها را ضعیف کرد و فکر کردند که دیگه کار تمومه و فرار کردند. بعدها آیه نازل شد که
وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰٓ أَعْقَابِكُمْ ۚ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا ۗ وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ
و محمّد جز فرستادهای از سوی خدا كه پیش از او هم فرستادگانی [آمده و] گذشتهاند، نیست. پس آیا اگر او بمیرد یا كشته شود، [ایمان و عمل صالح را ترك میكنید و] به روش گذشتگان و نیاكان خود برمیگردید؟! و هر كس به روش گذشتگان خود برگردد، هیچ زیانی به خدا نمیرساند؛ و یقیناً خدا سپاس گزاران را پاداش میدهد.
آل عمران - 144
القصه پیامبر که زخمی شده بود و دندان مبارکش هم شکسته بود، به جایگاه خودش بر روی کوه احد برگشت و مشرکین هم جنگ را تموم کردند . یکی از مشرکین که در دورهء قبل از هجرت ، توی مکه ، چند بار قسم خورده بود که پیامبر را بکشه، خودش را به پیامبر رسوند و خواست پیامبر را به قتل برسونه. اصحاب ، ممانعت کردند . پیامبر از اصحاب رخصت خواست و قرار شد این دو با هم به اصطلاح دوئل کنند. همون اتفاقی که در فیلم مختارنامه در دوئل مختار و حرمله افتاد دقیقا تکرار شد و پیامبر با یه حرکت ، خنجری را حواله اون شخص کرد و خنجر در گلویش فرو رفت و به درک واصل شد.