حوادث سال ۷ هجری باسلام در سال ۷ هجری چند واقعه به شرح ذیل اتفاق افتاد: ۱. غزوه خیبر ۲. واقعه عمره القضا که گفتیم قضای عمره سال قبل بود که نیت کرده بودند و محرِم شده بودند ولی موفق به انجام اون نشده بودند. ۳. معجزه ردّالشمس ۴. توسعه مسجدالنبی واما داستان جنگ خیبر از اینجا شروع شد که قبلا عرض کردم تعدادی از یهودیان بنی‌نضیر و بنی‌قریظه پس از شکست به قلعه خیبر پناه بردند و اونجا را کانون فتنه‌گری کردند. یهودیان مدینه بعد از چندتا جنگی که پیامبر با بعضی از قبایل اونها کرد ، مطیع مدینه شدند و سعی می‌کردند دیگه فتنه‌گری نکنند. اما یهود خیبر مرتب با مکه ارتباط داشتند و پول به مشرکین می‌دادند تا به مدینه حمله کنند. در زمینه جنگ نرم ، کار به جایی رسید که به سجده کردن به بتهای قریش هم پرداختند و دوباره قول‌های رنگ و وارنگ دادند که اگه یه مدینه حمله کنید ما به شما کمک میکنیم. پیامبر چندین بار، هیئتهایی را فرستاد و باآنها اتمام حجت کرد و حتی چند برخورد نظامی کوچیک هم رخ داد و اینها دست از دسیسه‌چینی برنداشتند. در نهایت قشون پیامبر به فرماندهی خود حضرت ، به طرف خیبر حرکت کرد و خیبر را محاصره کرد. این قلعه خیبر خیلی بزرگ و مستحکم و تو در تو بود . یعنی به قولی ۷ لایه دیوار محافظتی داشت و محل اون هم در ۱۶۰ کیلومتری مدینه در سر راه مدینه یه شام بود و هنوز هم بقایای اون موجوده. شمار رزمندگان اسلام حدود ۱۴۰۰ نفر بود که ۲۰ نفر زن هم برای مداوای مجروحین و به اصطلاح به عنوان امدادگر اومده بودند و یکی از نکات جالب این جنگ این بود که حدود ۱۰ نفر از یهودیان مدینه هم در لشکر پیامبر شرکت کرده بودند تا به جنگ خیبریان بروند. این را البته منابع تاریخی نوشته‌اند اما با توجه به سابقه‌ای که از یهود مدینه داریم ، بعیده که این گزارش درست باشه. والله اعلم. القصه پیامبر ، قلعه خیبر را محاصره کرد و یهودی‌ها به جای اینکه از قلعه خارج شوند و بجنگند ، در پناه قلعه قرار گرفتند. یه اصل تجربی توی جنگها هست و اونم اینه که تقریبا در ۹۵ درصد موارد ، کسی که به جای جنگیدن ، خودش را در قلعه محصور میکنه و به استحکامات خودش متکی میشه ، در نهایت شکست میخوره. یه اصل دیگه هم اینه که بهترین و مهمترین نوع دفاع حمله است و کسی که فقط موضع دفاعی بگیره بعیده پیروز بشه. این اشتباهی بود که يهوديها هر دفعه مرتکب می‌شدند و هر دفعه هم شکست می‌خوردند و علت اون ترس از جنگ بود. يهوديها علیرغم اینکه خیلی لاف شجاعت و جنگاوری میزدند و می‌زنند اما اتفاقا خیلی ترسو هستند و معمولا در پناه قلعه‌ها قرار می‌گیرند. خلاصه اینکه قلعه‌های به هم پیوسته یهود یکی یکی فتح شد و اوج مقاومت یهود در قلعه قموص بود که مستحکمترین اونها محسوب می‌شد. این قلعه قموص ، همون قلعه‌ای هست که درب بزرگ و محکمی داشت و علی ع اون را از جا کند. روایت شده که مردی در کنار این درب به مبارزه با علی ع اومد و ضربه‌ای حواله حضرت کرد که سپر از دست علی ع افتاد. لذا علی دست در پاشنه درب برده و درب را از جا کند و اون را سپر خودش قرار داد. بعد از اون به قلعه نطاه رسیدند که آذوقه و تجهیزات جنگی يهوديها در اون قرار داشت . سه روز هم این قلعه را محاصره کردند و در نهایت این قلعه هم فتح شد. بعد از اون به قلعه نزار رسیدند که دیگه آخرین قلعه بود و پیامبر ۱۴ روز اون را محاصره کرد و با استفاده از منجنیق ، يهوديها را به ستوه آوردند و در نهایت يهوديها تسلیم شدند و جنگ تمام شد. بعضی از يهوديها نزد پیامبر اومدند و مسلمان شدند. بعضی‌هاشون با پیامبر قرارداد صلح بستند که در قلعه بمانند و به زراعت ادامه بدهند و نیمی از محصول سالانه را به مدینه بفرستند. برخی هم اموال و سلاحهای خودشون را گذاشتند و به شام مهاجرت کردند. تعداد کشته‌های یهود در این جنگ حدود ۹۰ نفر بود و شهدای اسلام هم حدود ۱۸ نفر. خب در مورد این جنگ چندتا نکته هست که باید خدمت شما عرض کنم. یکی اینکه مسئله کندن درب قلعه توسط علی ع ، نه تنها مشهور شیعه و سنی است بلکه در بین تواریخ غیرمسلمانان هم مشهور و متواتر هست و این داستان بعدها توسط همون يهوديها که به شام مهاجرت کردند در کتاب‌ها وارد شد و به اروپا رفت. علی ع خودش در این رابطه می‌فرماید که : وَ اَللَّهِ مَا قَلَعْتُ بَابَ خَيْبَرَ بِقُوَّةٍ جِسْمَانِيَّةٍ وَ لَكِنْ بِقُوَّةٍ رَبَّانِيَّةٍ. بخدا سوگند که درب قلعه خیبر را با قدرت جسمی فتح نکردم بلکه به قدرت الهی بود. پس اگر شک و شبهه‌ای در این رابطه و در قدرت جسمانی یک انسان هست باید اون را به معجزه تلقی کرد وگرنه هرکسی می‌داند که اینکار از عهده یک انسان عادی بر نمی‌آید.