باسلام یکی از شبهاتی که خیلی از دوستان دارند این‌است‌که اگر معصوم اعم از پیامبر و ائمه دارای علم غیب هستند ، چگونه در بعضی مواقع فریب می‌خوردند و مثلا در جنگ احد توسط دشمن ، دور زده شده و در حُنین، محاصره میشده و در جنگ تبوک ، اصل قضیه دروغ بوده ؟ جواب این مسئله موضوع علم کلام است و شاید به بحث ما که تاریخی است ارتباطی نداشته باشد ولی چون که یکی از اهداف این کانال ، جهاد تبیین است ، چند جواب را خدمت شما عرض میکنم . این شبهه ، یک بحث اختلافی است و متکلمین شیعه و سنی جوابهای مختلفی برای اون گفتند. برخی معتقدند پیامبر و امام (به قول شیعیان) علم غیب دارند و در توجیه این شبهات ، به دستاویزهای غیرعقلایی متوسل شده‌اند از جمله اینکه علم غیب و یا قدرت غیبی دارند اما نمی‌توانند برای خودشون استفاده کنند. این البته منطقی نیست. یه سری دیگه از این علما معتقدند که معصومین هم عین بقیه مردم هستند و هیچ فرقی بین آنها و مردم نیست و تنها تفاوت اینه که به اونها وحی میشه و به دیگران نه. این جواب البته برگرفته از قرآنه و قرآن در چندجا این را فرموده . از جمله در انتهای سوره کهف می‌فرماید قُلْ إِنَّمَآ أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَآءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِٓ أَحَدًا بگو: جز این نیست كه من هم بشری مانند شمایم كه به من وحی می‌شود: بر این كه معبود شما فقط خدای یكتاست؛ پس كسی كه لقاء پروردگارش را امید دارد، باید كاری شایسته انجام دهد و هیچ كس را در پرستش پروردگارش شریك نكند. كهف - 110 خب حالا البته مسئله وحی خودش خیلی مفصله و انواع وحی داریم. چه بر پیامبر چه بر امام ، چه بر غیرمعصوم چه بر حیوانات و حتی بر جمادات. حالا اگر مراد از وحی ، واردات قلبی باشد ، می‌توان گفت که معصومین ، واردات قلبی داشتند و نه علم غیب. علم غیب مخصوص خداست و هیچکس دیگری علم غیب ندارد. اگر کسی علم غیب داشته باشد خودش خدا می‌شود. اما معصوم می‌تواند واجد قسمتی از علم غیب بشود و آن هم با اجازه خداوند. به این اتصال مرتب علم معصوم به علم خدا ، علم لدنّی می‌گویند . پس علم لدنّی ، قسمتی از علم غیب است که خداوند در اختیار هرکس که بخواهد می‌گذارد و زمان و مکان اون را خود خدا مشخص می‌کند. و لذا در چندتای قرآن از عبارات یسئلونک و یا ... استفاده شده. یعنی قبلا از پیامبر سوال پرسیدند و پیامبر جواب این سوال را نمی‌دانسته و منتظر شده تا وحی و واردات قلبی بر او نازل شود و جوابش را بدهد. این می‌شود علم لدنی. پس اینکه معصوم از مسئله‌ای اطلاع داشته باشد یا نه ، بسته به نظر و اجازه خداوند دارد و ممکن است معصوم واقعا آن مسئله را نداند و بر آن واقف نباشد. اگر خدا آن علم را در اختیارش بگذارد ، مطلع می‌شود. فرق من و شما با معصومین همین است که احتمال واردات قلبی برای من و شما بسیار کم و تقریبا صفر است ولی این احتمال برای اولیاء و به طریق اولی برای معصومین خیلی زیاد است ولی مطلق نیست. این مسئله جنبه تجربی هم دارد و ما می‌بینیم که همین معصوم که مثل من و شما بوده در بسیاری مواقع از غیب خبر می‌داده و نمونه اون در جنگ موته بود که پیامبر صحنه جنگ را از مدینه مشاهده می‌کرد. البته بعضی اوقات ، معصوم از واقعه‌ای اطلاع کامل دارد و بازهم به استقبال آن می‌رود. مثل قضیه کربلا که امام حسین ع از شهادت خود و یارانش و اسارت اهل‌بیت‌ش مطلع بود ولی به خاطر دفاع از اسلام و انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر به استقبال آن می‌رود. این در جواب کسانی استکه معتقدند امام حسین ع ، نعوذبالله بااین کار و در حالیکه میدونسته به شهادت میرسه ، خودکشی کرده. در منطق این آقایان پس اگر دشمن سراپا مجهز به خانه و وطن ما حمله کند نباید به جنگ او برویم چون کشته میشویم😳😡 القصه ، پیامبر بنا بر مصالح خداوندی یا از نتیجه جنگ تبوک آگاه نبوده و یا باز هم بنابر مصلحت ، باید به منطقه تبوک لشکرکشی میکرده تا بدون جنگ به اهدافی دست پیدا کند. انشالله در قسمت بعدی راجع به توطئه منافقین برای خروج پیامبر از مدینه به سمت تبوک صحبت میکنم. @tarikhbekhanim