باسلام در روایات تاریخی در کتب شیعه و سنی در جاهای مختلفی ذکر شده که ابوبکر بارها گفته است که واقعه سقیفه ، یک فلته بود. فَلته در زبان عربی به کاری می‌گویند که ناخودآگاه و یکدفعه و بدون اندیشه انجام می‌شود. ابوبکر در جاهای مختلفی از قضیه سقیفه ناراضی بود و اون را یک ظلم به اسلام می‌دونست که از دست خودش خارج بود و ابوبکر برای جلوگیری از ایجاد اختلاف در بین امت اسلام ، خلافت را پذیرفت. اما در جایی عنوان نشده که عمر از سقیفه به بدی یاد کرده باشه و در عوض خیلی هم به نتیجه سقیفه ، خشنود بود. خب حالا دوتا مسئله هست. یا این روایاتی که در مذمت سقیفه از قول ابوبکر گفته‌اند دروغه و ابوبکر ، با دمش گردو میشکست که دنیا چرخید و چرخید تا اینکه شاهین خلافت و سعادت روی شانه اون نشست. یا اینکه واقعا نمی‌خواست اینجور بشه و در معذوریت قرار گرفت و نتونست در مقابل تعارفات عمر و ابوعبیده جراح ، مقاومت کنه و اینها همه نقشه‌های عمر بوده. بنده فکر میکنم ، ابعاد روحی روانی انسان اینقدر وسیع و متنوع هست که در اغلب مسائل تاریخی ، تا در همون زمان و همون مکان و همون جمع نباشی نمی‌توانی نظر بدهی. یکی از تفاوت‌های علومی مثل تاریخ ، باستان‌شناسی و تا حدودی زمین‌شناسی با سایر علوم همین است که می‌خواهیم راجع به وقایعی قضاوت کنیم که صدها یا هزاران سال از آنها گذشته و فقط به تعدادی شواهد محدود دسترسی داریم. اما مسئله اینجاست ، همین آقا اگر واقعا بیگناه بوده و تقصیری نداشته ، چرا باز هم بر بقای بر این منصب اصرار داشت؟ مگر نگفت که آنچه از دل سقیفه به در آمده، «فلتة» (امر ناگهانى و فتنه‏انگیز و بدون اندیشه و تدبیر) بود که خدا مردم را از شر آن نگاه داشت و هرکس بخواهد مانند آن عمل کند، باید کشته شود. پس چرا خودش فلته را ادامه داد و در زمان فوتش باز هم فلته‌ای دیگر بوجود اورد؟ آقایی که ادعا میکنی سقیفه مصداق بارز دموکراسی بود و بنیانگذار دموکراسی در دنیا اسلام بوده ، چرا پس خلیفه اول‌تان گفته که سقیفه یک فلته بود؟ اگر دموکراسی خوب است پس چرا گفته فلته؟ و اگر بد است پس چرا به آن افتخار میکنید؟ آقایی که ادعا میکنی خلفای اسلام بر اساس دموکراسی انتخاب شده اند ، می‌شود لطف کنی و بگویی کدام خلیفه اسلام بر اساس دموکراسی انتخاب شد؟ ابوبکر که با رای حدود ۵۰ نفر از انصار و مهاجرین انتخاب شد که آن هم به قول خلیفه اول‌تان فلته بود و دیگر نباید تکرار شود. خلیفه دوم که با وصیت ابوبکر تعیین شد. خلیفه سوم هم که در یک شورای شش نفره منصوب عمر، که کاملا بدعت بود و بعدها هیچگاه تکرار نشد. این وسط فقط و فقط علی ع بود که بیعت با او با اجماع صحابه و برخی تابعین از سراسر کشور بزرگ اسلامی انجام شد. بیعتی که برای بار دوم بود. بعد از علی ع هم گفتند خلیفه آن کسی است که به هر دلیل به تخت خلافت بنشیند ولو به وراثت یا بالسیف. یعنی هر خلیفه‌ای که به شکل ارثی بر تخت بنشیند و یا به زور شمشیر خلیفه بشود ، اطاعت از او واجب است و مخالفت از او به معنای خروج از دین است. ببینید این کاری که آقایان در سقیفه کردند به کجا کشیده شد که ۵۰ سال بعد نوه پیامبر و اهلبیت پیامبر و تعدادی از صحابه پیامبر را به همین بهانه واهی خروج از اسلام به بدترین وضع ممکن به شهادت رساندند. اینها جمع شده بودند که برای مدینه ، حاکم تعیین کنند اما خلیفه تعیین کردند و نام او را خلیفه رسول‌الله گذاشتند. بعد از چند سال اسم این منصب شد خلیفه‌الله. یعنی جانشین خدا. و بعدها شد خلیفه‌الله فی طول الارض و عرضها. یعنی خلیفه خدا بر روی کره زمین. ببینید یک لحظه دنیاطلبی و جاه‌طلبی و حماقت و به قول خودشان فلته ، چه بلایی بر سر مردمان کره زمین آورد که یک مشروب‌خوار زن‌باز میمون باز به نام یزید خلیفه خدا روی کره زمین شد. انشالله فرداشب باز هم در این رابطه صحبت خواهم کرد. @tarikhbekhanim