باسلام یکی از اشتباهات عثمان که باعث عصبانیت مسلمانان از او شد و بنده فراموش کردم خدمت شما عرض کنم ، سوزاندن قرآن‌های در دست مردم بود. در مبحث یکسان‌سازی قرآنها ، عرض کردم که عثمان دستور داد ، تمام افرادی که قرآن‌های کامل یا ناقص در نزد آنها موجود است بیاورند و تحویل دهند و بعد که ۵ قرآن کامل و مجلّد تهیه شد قرار شد فقط از روی این قرآنها استنساخ شود. قرانهایی که توسط مردم به دارالخلافه ، تحویل شد به دستور عثمان سوزانده شد تا دیگر قرآنی به جز قرآن‌های امام وجود نداشته باشد. این مسئله قرآن‌سوزی به شدت مورد انتقاد واقع شد و حرف معترضین این بود که درست است که کار یکسان‌سازی مصاحف، یک کار بسیار لازم و خوب بود اما قرآن‌های قبلی نباید سوزانده میشد و میتوانستید آنها را مثلا دفن کنید یا در آب حل نمایید. مورخین ذکر می‌کنند که پیشنهاد این کار از طرف همان داماد نابکار عثمان یعنی مروان بن حکم بود و عثمان این پیشنهاد را به اطلاع هیات جمع‌آوری مصاحف نرسانده بود و مروان به آرزوی دیرینه خودش و پدرش رسید و تعدادی قرآن را به آتش کشید. خلاصه که این مسئله خیلی باعث عصبانیت مسلمانان شد و همین دستاویز قیام گردید. خب حالا برمیگردیم به بحث توبه عثمان به دست علی ع. عثمان توبه کرد و قول داد رویه قبلی را تکرار نکند و خویشاوندان خودش را از مناصب کلیدی برکنار کند و در مقابل ظلم حاکمان هم ساکت ننشیند. شورشیان مجاب شدند و به سرزمین‌های خودشان بازگشتند . مصریها هنوز چندان از مدینه فاصله نگرفته بودند که پیک معاویه به چنگ آنها افتاد. مکاتبات بین مروان بن حکم ، داماد عثمان ، و معاویه در جریان بود. مروان از معاویه خواسته بود لشکری را به مدینه بفرستد و شورشیان را تار و مار کند. معاویه جواب داده بود منتطر باش که همکنون لشکری را میفرستم. این نامه معاویه به چنگ مصریها افتاد و دوباره به مدینه برگشتند. دوباره قصر دارالخلافه را محاصره کردند. آب را بر روی عثمان بستند. علی ع دوباره مشغول وساطت شد. برای خانواده عثمان آب فرستاد و امام حسن ع و امام حسین ع را برای حفاظت از عثمان به داخل قصر فرستاد. این در حالی بود که معاویه اصلا لشکری ارسال نکرده بود و فقط حرفش را زده بود و اصلا این آقا منتطر بود که عثمان کشته بشود و بعد ، از این غائله برای خورش ردای خلافت بدوزد. ببینید کار اسلام به کجا کشیده بود که دشمن‌ترین فرد نسبت به پیامبر و اسلام و قرآن و کسی که مادرش جگر حمزه را به نیش کشید و از اندام بریده حمزه برای خودش گردن‌بند درست کرد، طمع خلافت کرد و اراده کرد که بر منبر پیامبر بنشیند و اسلام را رهبری کند. اینها همه از همان جلسه نحس و شیطانی شروع شد که سقیفه‌اش می‌نامیدند. القصه ، امام حسن ع که به محافظت عثمان رفته بود در این بین تیر خورد. او را به منزل بردند که مداوا کنند . شورشیان حدس زدند که حالا که امام حسن ع تیر خورده ، حتما بنی‌هاشم عصبانی می‌شوند و به شورشیان حمله می‌کنند. لذا گفتند باید هرچه سریعتر عثمان را بکشیم و کار را یکسره کنیم تا کار به جاهای باریکتر نکشد. از آنطرف عایشه هم پیغام پسغام می‌کرد که پس چه شد؟ چرا این نعثل را نمیکشید؟ خلاصه اینکه مردم بالاخره به کاخ حمله کردند و نگهبانان را کشتند و به اتاق عثمان رسیدند و با ضربه‌ای به سر عثمان ، او را به قتل رساندند. فردای آن روز علی ع ، جمعی را فرستاد و جسد را جمع‌آوری کردند و خواستند در بقیع دفن کنند . شورشیان نگذاشتند و مجبور شدند او را در قبرستان یهودیان دفن کنند که در نزدیکی بقیع بود. بعدها این قبرستان به بقیع متصل شد و اکنون قبر عثمان جزو بقیع است. علی ع از قتل عثمان خیلی ناراحت شد و خیلی گریه کرد. نه اینکه طرفدار عثمان باشد . نه اینکه از عثمان خوشش بیاید که عثمان واقعا عملکرد شرم‌آوری داشت و مورد تایید علی ع نبود. همین عثمان اگر در شورای شش نفره عمر ، زبان باز کرده بود و می‌گفت من لیاقت خلافت را ندارم و تا علی بین شماست مرا رها کنید ، مسیر تاریخ عوض میشد. اما این کار را نکرد و خودش را برتر از علی دید و قول داد به سیره شیخین (ابوبکر و عمر ) عمل کند و شد آنچه که دیدیم. علی ع می‌دانست که از همین ساعت فتنه‌ها شروع می‌شود و جنگ و خونریزی و تفرقه بین مسلمین با این کار الی‌الابد ادامه میابد. مورخین معتقدند بعد از قتل عثمان دو مرحله فتنه به بهانه قتل او آغاز شد. مرحله اول از شروع خلافت علی ع تا صلح امام حسن ع که شروع خلافت معاویه باشد. مرحله دوم از شروع خلافت یزید و واقعه عاشورا و شهادت امام حسین ع تا سالها که شورش‌های علویان به خونخواهی امام حسین ع برپا بود.