باسلام بعداز اینکه علی ع با زبیر صحبت کرد و او را از جنگ کردن منصرف نمود ، علی ع یکی از مسلمانان را با در دست داشتن قرآن ،در میان جملی‌ها فرستاد تا آن‌ها را از تفرقه بازدارد و به صلح و تسلیم دعوت نماید. آن‌ها شخص فرستاده‌شده را با تیرهایشان از پادرآوردند و این کاری بود که کفار هم در جنگها انجام نمیدادند و قتل آدم بی‌دفاع و پیک و فرستاده را نامردی میدانستند. در این هنگام ، علی ع فرمان جنگ داد. جنگ از صبح تا غروب آفتاب ادامه داشت و این روز به نقلی ۱۵ جمادی‌الثانی سال ۳۶ هجری بود و علی ع در سن ۵۸ یا ۵۹ سالگی بود. علی ع خیلی در این جنگ رشادت به خرج داد و دوباره یاد جنگهای صدر اسلام را زنده کرد. امام حسن ع و امام حسین ع و محمد بن حنفیه هم ، همینطور. طلحه که یار دیرین زبیر بود در همان ابتدای جنگ با تیری که مروان بن حکم به او زد به شدت مجروح شد و از میدان جنگ بیرون برده شد و بعد از مدت کمی فوت کرد. جملی‌ها بدون فرمانده مانده بودند و عبدالله بن زبیر ملعون ، جملی‌ها را به محافظت از عایشه و شورش فراخواند. اینها در محافظت از شتر عایشه خیلی سماجت کردند و می‌دانستند که اگر این شتر به زمین بخورد جنگ تمام است. عایشه هم از درون کجاوه ، مرتبا روایت می‌ساخت و بر زبان می‌راند که ایهاالناس بدانید هر کدامتان کشته شود مستقیما از همینجا در آغوش پیامبر قرار می‌گیرد. گفته شده بین ۴۰۰ تا ۲۴۰۰ نفر در راه حفاظت از این شتر کشته شدند تا اینکه بالاخره امام مجتبی ع پای شتر را قطع کرد و شتر بر زمین خورد و مردم از اطراف آن متفرق شدند. ستون این لشکر همین شتر بود و چون کشته شد لشکر جمل متفرق و جنگ تمام شد. این شتر که عایشه سوار بر آن بود اینقدر بزرگش کردند و اینقدر روایت در تجلیل از آن خواندند که بر جملی‌ها مسجل شد که این شتر از بهشت آمده و پشگل او را جمع‌آوری میکردند و از باب تبرک به خانه می‌بردند. شما را به خدا ببینید جهل بشر تاکجاها می‌رود و لشکر مقابل علی ع چه کسانی بودند. القصه بعد از پایان جنگ ، علی ع ، محمدبن ابی‌بکر را که برادر عایشه بود صدا کرد و عایشه را به او سپرد. قبلا خدمت شما عرض کردم که این محمدبن ابی‌بکر که برادر عایشه میشد در منزل علی ع و تحت نظر او بزرگ شد و از یاران باوفای علی ع بود ‌. بعضی منابع نقل می‌کنند که محمد ،خواهر بزرگتری هم داشت به نام ام‌کلثوم که او هم در منزل علی ع بزرگ شد و بعدا با عمر ازدواج نمود. عایشه از برادرش محمد ، به خاطر اینکه محمد ، عاشق علی ع بود خوشش نمی‌آمد . خلاصه اینکه ، محمد بن ابی‌بکر ، به همراه چند نفر از جمله برادر دیگرش عبدالرحمن بن ابی‌بکر ، عایشه را در کمال عزت و احترام به مدینه بردند. علی ع پس از جنگ جمل ، وارد بصره شد و چند روزی در آنجا ماند و به تمشیت امور بیت‌المال بصره پرداخت . لشکریان علی ع خواهان غنائم جنگ بودند و علی ع صرفا سلاح و تجهیزات جنگی را تقسیم کرد و سایر وسایل را به صاحبان آنها برگرداند چرا که معتقد بود جنگ بین دو گروه از مسلمانان ، غنیمت‌بردار نیست و مسلمان از مسلمان غنیمت نمیگیرد. همین مسئله که خودش مبنای بسیاری از احکام فقهی در شیعه شد ، مورد اعتراض لشکریان قرار گرفت که علی ع مجبور به توجیه بیشتر آنها گردید اما خیلی‌ها ناراضی بودند چرا که عادت به فتوحات و غنائم ناشی از آن کرده بودند. این پایبندی علی ع به احکام اسلام بعدها باز هم برای او دردسر ایجاد کرد. این جنگ که علی ع می‌دانست آتش آن را معاویه شعله‌ور کرده ، تماما به نفع معاویه تمام شد و علی ع خیلی سعی کرد این آتش شعله‌ور نشود ولی جهل مردم و دنیاطلبی برخی صحابه مثل طلحه و زبیر و عایشه ، کار خودش را کرد و اولین جنگ داخلی بین مسلمانان به راه افتاد و دو رقیب معاویه یعنی طلحه و زبیر در این جنگ کشته شدند. مروان بن حکم که گفتیم داماد عثمان بود و بعد از قتل عثمان به شام فرار کرده بود و در این جنگ هم طلحه را کشته بود ، اسیر شد و مجبور شد که با علی ع بیعت کند و به اصطلاح قول داد که فتنه‌گری نکند ولی بعد دوباره به شام فرار کرد و روز از نو روزی از نو. خب این هم داستان جنگ جمل. انشالله از قسمت بعد ، وقایع جنگ صفین را خدمت شما عرض میکنم‌. @tarikhbekhanim