باسلام عرض شد که جنگ صفین با حماقت مشتی جاهل متنسّک در لشکر علی ع که حماقت خودشان را هم با هیاهو بر همه تحمیل کردند پایان یافت. علی ع همین اشعث بن قیس کندی که رهبر قبیله کنده ، معروفترین و پرجمعیت‌ترین قبیله کوفه بود را پیش معاویه فرستاد تا ببیند حرف حسابش چیست؟ معاویه که حالا دیگر واقعا فتح‌الفتوح کرده بود با تبختر کامل و از موضع قدرت گفت حکمیت کنیم. خب این آقا که تا دیروز ، ندای لاحکم‌الالله را بین همه چو انداخته بود و مدعی بود که حکم فقط مخصوص خداست و غیر خدا نمی‌تواند حکم بدهد حالا اصرار داشت که دو نفر آدم معمولی حَکَم بشوند و در مورد مهمترین مسئله جامعه ، حکم بدهند. حالا اینکه چرا یاران علی ع که خیلی از عابدان روزگار و قاریان قرآن بودند به راحتی فریب این ترفند معاویه را خوردند خودش یک بحث تحلیلی مفصلی است که تحت عنوان مبحث شیطان‌شناسی ، گفته خواهد شد. دروغ و فریب و نیرنگ همیشه ، حربه شیطان بوده است. در آن دوره فرمانده و سره شیاطین‌الانس همین معاویه بود. انشالله عنقریب در یک پخش زنده در همین کانال دلایل گرایش افراد به این دورغ‌ها و فریبها را خدمت شما خواهم گفت. القصه ، علی ع که هدف تمام کارهای معاویه را می‌دانست، زیر بار حکمیت نرفت . اما همان منافقین دوباره هوچی‌گری راه انداختند و باز علی ع را مجبور به پذیرش حکمیت کردند. علی ع ، ابن عباس را به عنوان حکم پیشنهاد داد. قبول نکردند. بعد فرمود که خب پس مالک ، حکم باشد. باز هم قبول نکردند و گفتند که او جنگ‌طلب است. خودشان گفتند ، ابوموسی اشعری ، نماینده ما باشد. هرچه علی ع و ابن‌عباس ، نصیحت گردند که ابوموسی حریف اینها نمی‌شود و ابوموسی آدم ساده‌لوحی است ، شورشیان قبول نکردند و گفتند الا و بلا همین ابوموسی حکم باشد. چاره دیگری نبود و قبول افتاد. رفتند و این خرمقدس تاریخ اسلام را آوردند. این آقا بقدری ساده‌لوح بود که در طول تاریخ اسلام ، از صفین تا رییس‌جمهور قبلی‌مان ، هر آدم ساده‌لوحی را به او تشبیه میکردند. بعضی‌ها معتقدند ابوموسی اتفاقا ساده هم نبود بلکه خائن بود. این آقا از کسانی بود که از علی ع کینه داشت و زهر خود را در همین جریان حکمیت ریخت. القصه ، ابوموسی آمد و با حَکَم معاویه که عمروعاص بود نشستند و قرار مدار گذاشتند. مدتها رفت و آمدها ادامه داشت و اعتراضات معاویه هم شده بود قوزبالاقوز. معاویه عمدا میخواست که حکمیت طول بکشد تا فضای فتنه را بیشتر به نفع خودش تیره و تار کند. یک روز عمروعاص سرقرار نمی‌آمد. یک روز معاویه به متن توافق ایراد می‌گرفت و یک روز هم ابوموسی را مشغول مسائل حاشیه‌ای میکردند. یک‌بار معاویه ایراد گرفت که چرا در متن توافق ، از عنوان امیرالمؤمنین برای علی ع استفاده شده؟ اصلا تمام دعوای ما سرهمین کلمه است. دقیقا اتفاقی بود که در زمان پیامبر بر سر صلح حدیبیه پیش آمد و کفار می‌گفتند چرا در متن صلح‌نامه نوشته محمد رسول‌الله. تمام حرف ما سر این است که محمد ص را بعنوان رسول‌الله قبول نداریم. خلاصه ، مذاکرات صلح ، ۷ ماه طول کشید و در پایان در مسجدی در دومه‌الجندل در مرز شام و عراق جمع شدند و نتیجه حکمیت را به اطلاع دو طرف رساندند که انشالله در قسمت بعدی خدمت شما عرض خواهم کرد. @tarikhbekhanim