باسلام فرقه بعدی که به شکل خلاصه خدمت شما معرفی میکنم، فرقه اسماعیلیه است. اینها را در اصطلاح عامیانه ، شیعه ۷ امامی می‌نامند. البته به نظر من اگر بگوییم شیعه ۶ امامی درست‌تر است چرا که تا امام صادق ع که امام ششم میباشد را قبول دارند اما امام موسی کاظم ع که امام هفتم است را قبول ندارند و لذا بهتر است به آنها ۶ امامی بگوییم ولی به شکل غلط مصطلح به آنها ۷ امامی می‌گویند. اینها به جای امام موسی کاظم ع ، اسماعیل ، فرزند بزرگ امام صادق ع را امام بعدی و جانشین ایشان می‌دانند و به امامت امام کاظم ع و سایر ائمه بعد از ایشان اعتقادی ندارند. این در حالی است‌که اسماعیل ، فرزند ارشد امام صادق ع ، قبل از پدرش فوت کرد و نمی‌تواند جانشین پدرش باشد. نکته مهم اینجاست که اعتقاد به امامت اسماعیل در همان دوره حیات امام صادق ع در بعضی‌ها وجود داشت و اینها معتقد بودند که امام صادق ع ، امامت را از خودش خارج کرده و به اسماعیل داده. وقتی اسماعیل فوت کرد ، امام صادق ع جسد اسماعیل را در معرض عموم گذاشت تا همه ببینند که اسماعیل فوت کرده است. اما بعضی‌ها کماکان بر اعتقاد خودشان باقی ماندند. بعضی‌ها هم توبه کردند و به امامت امام صادق بازگشتند و بعضی‌ها هم گفتند خب اگر اسماعیل فوت کرده پس حالا فرزندش ، محمدبن اسماعیل ، امام است.😳 و بدین ترتیب یک فرقه دیگر در شیعه بوجود آمد. برخی منابع میگویند خود اسماعیل هم در دوره حیاتش ، بدش نمی‌آمد که او را امام صدا کنند و برای خودش مریدهایی درست کرده بود. خلاصه بعدها که محمدبن اسماعیل هم فوت کرد ، پیروان او منکر وفات او شدند و گفتند محمد ، فوت نکرده بلکه به غیبت رفته و روزی ظهور خواهد کرد و بلافاصله یکی از بزرگان آنها به نیابت از محمد ، امام شد و همینطور تا حالا امام دارند. در طول این مدت اختلافات زیادی بین آنها بوجود آمده و فرقه‌های مختلفی از آنها منشعب شده و فرقه‌های فاطمیان ، نزاری‌ها ، قرامطه ، مستعلوی‌ها و بهره‌ها. فاطمیان در مصر و شمال آفریقا در سال ۲۹۷ حکومت مقتدر و بسیار قدرتمندی تشکیل دادند و مدتها در مقابل حکومت سنی مذهب عباسیان بغداد ایستادند و در قاهره آثار و بناهای زیادی به جای گذاشتند که هنوز هم هست. دانشگاه الازهر مصر یکی از بناهای بسیار زیبا از دوره فاطمیان است. پایه‌گذار دولت فاطمیان مصر ، مهدی فاطمی بود که در شمال مصر و وسط مدیترانه جزیره‌ای را برای خودش آباد کرد و قصر خود را در آن ساخت و این جزیره به ، جزیره خضرا معروف شد و متاسفانه چنین شایع شد که مهدی موعود( مهدی فاطمه) در جزیره خضرا زندگی میکند که اینجا گفتم. اینها از نظر علمی خیلی پیشرفت کردند و کتابهای زیادی نوشتند و در زمینه اختراعات هم خیلی حرف برای گفتن داشتند و از سراسر کشور اسلامی به مصر می‌رفتند تا علم‌آموزی کنند. یکی از این‌ها ناصرخسرو سنّی مذهب بود که در ۴۰ سالگی متحول شد و به مصر رفت و اسماعیلی شد و در سال ۴۴۴ به عنوان تبلیغ کننده مذهب اسماعیلی (داعی)به ایران برگشت و به طور مخفیانه این مذهب را تبلیغ می‌کرد. این آقا در علوم مختلف ، سرآمد بود و در بحث و جدل هم متبحر. یکی دیگر از اینها ، حسن صباح شیعه مذهب بود که به مصر رفت و تحصیل نمود و اسماعیلی شد و بعد در سال ۴۸۷ به ایران آمد و خودش فرقه اسماعیلی نزاری را پایه‌گذاری کرد. این آقا در ایران ، حکومت نزاری تشکیل داد که مرکز آن قلعه الموت در قزوین بود .بعد اقدام به تصرف چند قلعه در نقاط مختلف ایران از جمله در قهستان و گرگان و ساری و لنجان و... کرد و همه اینها را از الموت ، رهبری می‌کرد. حسن صباح و پیروانش در زمان سلجوقیان ، خیلی برای سلجوقیان ، مزاحمت ایجاد کردند و یکی از روش‌های کار آنها ، ترور بود. ترور خواجه نظام‌الملک ، وزیر مقتدر سلجوقی را قبلا در اینجا خدمت شما بیان کردم. دولت اینها ، متمرکز نبود و در درون همین قلعه‌ها زندگی و حکمرانی میکردند. در ایران به اینها ملاحده می‌گفتند که جمع ملحد یعنی کافر است. یکی از مهمترین مناطق فعالیت اینها ، لنجان و خولنجان(خان لنجان) بود که مسجد صباحی در زرین‌شهر و قلعه بزی در خولنجان از آثار به‌جا مانده آنهاست. حسن صباح در دوره حکومت خود اعلام کرد که همان منجی موعود است که ظهور کرده و حالا دیگر قیامت شده و عبادات از بندگان خدا برداشته شده است و نیازی به عبادت نیست. شرح حال اینها در کتاب‌های زیادی آمده است که برای افراد تازه‌کار کتاب خداوند الموت از ذبیح‌الله منصوری کتاب خوبی است. اما برای کسانی که می‌خواهند به شکل علمی کار کنند کتاب‌های بهتری معرفی خواهم کرد. قلعه‌های نزاری‌های ایران بالاخره در سال ۶۵۴ توسط هلاکوخان و با راهنمایی خواجه نصیرالدین طوسی برچیده شد ولی اینها تا زمان فتحعلیشاه قاجار در ایران بودند و برای خودشان امام داشتند که آخرین آنها آقاخان محلاتی بود که در همین دوره به هندوستان فرارکرد و در آنجا فرقه آقاخانیه را پایه‌گذاری کرد.