باسلام پس از تشکیل فرقه‌های شیعه در شام و عثمانی که به علویان سوریه و علویان ترکیه معروف شدند ، مدتها ، انشعاب جدیدی بوجود نیامد و یااینکه انشعابات خیلی محدود و محلی بوجود آمد. اما همانطور که قبلا در تاریخ مغول عرض کردم ، بعد از حمله مغول‌ها مردم ایران و عراق اعم از شیعه و سنی در یک افسردگی عمیقی فرورفتند که چرا عده‌ای کافر و بی‌دین و وحشی و بی‌فرهنگ و بی‌تمدن باید به کشور اسلامی با بالاترین درجه فرهنگ و تمدن حمله کنند و اینقدر کشتار براه بیندازند؟ همین مسئله باعث شد که خیلی‌ها به تصوف روی بیاورند و صوفی شوند و یک سری فرقه‌های جدید مثل بکتاشیه و اهل حق در شیعه بوجود بیاید. چرا که یکی از درمان‌های افسردگی بیخیال همه چیز شدن و تقدیرگرایی است. تقدیرگرایی یک مرهم بزرگ بر زخم مردمی بود که همه‌چیز خودشان را از دست داده بودند. شیعه هم از این مسئله استثناء نشد و فرقه‌های صوفی خیلی در بین آنها رشد کرد به طوری که حتی ۲۰۰ سال بعد این صوفی‌ها حتی توانستند که دولت تشکیل بدهند و اینطور بود که دولت صفویه درست شد . پس تا اینجای کار فرقه‌های مطرحی نداشتیم تا اینکه همزمان با تشکیل دولت صفویه ، یک سری از علما ، نظریات جدیدی در مورد منابع استنباط مطرح کردند و به اخباری موسوم شدند. بنده قبلا به طور کامل در مورد اخباری‌ها توضیح داده‌ام و عرض کردم که اخباریها را نمی‌توان یک فرقه به حساب آورد زیرا اینها اعتقادات جدیدی نداشتند و فقط در مورد منابع استنباط احکام فقهی با بقیه شیعیان جعفری اختلاف نظر داشتند. اما چون بعضی مورخین گفته‌اند که اخباریگری هم یک فرقه حساب می‌شود من مقداری راجع به آنها توضیح میدهم. اخباریگری در مقابل اصولی‌گری است. اخباری‌ها تعدادی از علمای شیعه جعفری اثنی‌عشری هستند که از آن ۴ منبع استنباط احکام که قبلا گفتیم که قرآن و سنت و عقل و اجماع است ، فقط قرآن و سنت را قبول دارند و جایگاهی برای عقل و اجماع قائل نیستند. اینها هر روایتی را به صرف اینکه اسمش روایت است می‌پذیرند و کاری با این ندارند که ممکن است این روایت مستند نباشد و یا اینکه با عقل سلیم جور در نیاید. در حالیکه اصولی‌ها ، برای عقل و اجماع علما ، جایگاه ویژه‌ای قائلند. پایه‌گذار اخباریگری در دوره صفویه شخصی بود به نام محمد امین استرآبادی. متاسفانه اینها که در ابتدا طرفدار جدایی دین از سیاست بودند ، کم‌کم در دولت صفوی نفوذ کردند و علمای اصول را کنار زدند. شاه طهماسب ، دومین شاه صفوی که خیلی به نظر علما اهمیت میداد ، علمای اصولی شیعه را از ایران و عراق و شام و لبنان دعوت کرد و در امر حکومت دخالت داد و بر همین اساس دولت صفوی با دخالت علمای اصولی رشد کرد و قوی شد و مظاهر فرهنگ و تمدن در آن نمودار گشت. علمای بزرگی مثل محقق کرکی و علامه حلی و شیخ بهایی و میرداماد و میرفندرسکی و.... اینها علمای اصولی بودند که خدمات بزرگی به ایران کردند اما از دوره شاه عباس دوم ، کم‌کم علمای اخباری جای آنها را گرفتند و موجب انتشار خرافات و جلوگیری از دخالت علما در حکومت شدند و بدین ترتیب ، شاهان فعال مایشاء شدند و علنا شرب خمر و فساد میکردند و علما ساکت بودند. اینها را قبلا در اینجا عرض کرده‌ایم. در اواخر دولت صفوی ، مجددا و با تلاش علامه وحید بهبهانی ، اصولی‌گری احیا شد و بعد از سقوط صفویه ، باعث انسجام حوزه‌ها و تشکیل مجدد دولت شیعی در ایران گردید که تا حالا ادامه دارد. ظهور علمای اصولی بزرگی مثل شیخ انصاری ، میرزای اول و دوم ، ایت‌الله بروجردی ، علامه طباطبایی و در نهایت حضرت امام ره ، باعث تشکیل بزرگترین و قدرتمندترین و موثرترین دولت شیعه در جهان و مبتنی بر اصل ولایت فقیه گردید که می‌رود انشالله به تشکیل دولت جهانی امام عصر عج منتهی شود. اخباری‌گری پس از صفویه به طور کامل از بین نرفت و بعدها باعث فرقه سازی شد. یعنی درست است که بنده خودم ، اصولی و اخباری را فرقه قلمداد نمیکنم ، بلکه طریقه و روش فقهی حساب میکنم ، ولی خود اخباری‌گری بعدها در اواخر دوره زندیه باعث ایجاد فرقه شیخیه و بعد هم بابیت و بهاییت شد که انشالله در قسمت بعد توضیح می‌دهیم. همین را فقط عرض کنم که از نظر اغلب مورخین ، اخباری‌گری یک انحراف در عقاید نیست و علمای بسیار بزرگ و تاثیرگذار و عارف و زاهدی از بین آنها بلند شده که در استحکام مبانی شیعه و حوزه‌های شیعی خیلی نقش داشته‌اند و حتی خود شیخ احمد احسایی ، موسس مذهب شیخیه ، از عالمان زاهد و بزرگان زمان خود بوده و در بحث و جدل کسی به پایه او نمی‌رسید اما بعدها افرادی از نظرات او سوءاستفاده کردند و مذاهب استعماری بابیت و بهاییت را ساختند. هنوز هم در حوزه‌های شیعه ، علمای اخباری زیاد هستند و جدال عمیقی بر سر خیلی از مسائل با علمای اصولی دارند که موضوع بحث ما نیست. @tarikhbekhanim