باسلام عرض شد که امام حسین ع چندین نامه دریافت کرد و چندین نامه هم ارسال نمود. تعداد نامه‌هایی که از کوفه و بصره برای امام ارسال شد را از ۵۰ نامه تا ۱۲ هزار نامه ذکر کرده‌اند. علت این اختلاف زیاد آن استکه اغلب این نامه‌ها ، جمعی بوده یعنی مثلا یک نامه را ۲۰۰ نفر امضا کرده بودند و لذا ان را ۲۰۰ نامه حساب کرده‌اند. برخی منابع تاریخی هم ، سفت و سخت بر عدد ۱۲ هزار پافشاری دارند و معتقدند واقعا تعداد آنها ۱۲۰۰۰ یا بیشتر بوده که البته برای ادعای خود دلایلی هم دارند. والله اعلم. اولین نامه را که به امضای چندنفر رسیده بود ، عبدالله بن مسمع و عبدالله بن وال تمیمی آوردند. دو روز بعد تعداد زیادی نامه که هر کدام به امضای چند نفر بود را قیس بن مسهر صیداوی و دونفر دیگر آوردند. دو روز بعد نامه‌های دیگر و همینطور نامه پشت نامه. متن اغلب اینها ، این بود که ما منتظر تو هستیم که بیایی و ما را متحد سازی و ما تو را کمک کنیم تا نعمان بن بشیر ، حاکم کوفه را بیرون کنیم . باغها و میوه‌ها رسیده و آنها را چیده‌ایم و انبارها پر است و کار دیگری نداریم جز انتظار تو. و بیا تا با کمک تو بر علیه یزید شورش کنیم و بشتاب و بشتاب و بشتاب و... امام در ابتدا کمی تامل کرد و در جواب دادن عجله ننمود و بعد از آن نامه‌ای برای کوفیان نوشت و به مسلم بن عقیل داد و سه نفر از همان پیکهایی که از کوفه آمده بودند را به همراه مسلم به کوفه برگرداند. نامه‌های بصره زیاد نبود و بصروی‌ها شیعیان خالصی نبودند و در بین آنها عثمانی مذهب هم زیاد بود . علاوه بر اینکه حاکم بصره آدم تندخو و ستمگری چون عبیدالله‌بن زیاد بود که اولین پیک امام حسین ع را گردن زد و مصلوب نمود. خیلی از کسانی که چه از کوفه و چه از بصره به امام نامه نوشته بودند ، در قدیم از دشمنان علی ع بودند و یا از دوستان علی ع که بعدها خیانت کردند و علی ع آنها را طرد کرده بود. اینکه حالا چه شده که اینها نامه نوشتند برمی‌گردد به شخصیت کثیف یزید. یعنی بقدری آش شور شده بود که اینها هم به فکر افتادند که اقدامی بکنند. برخی هم مثل شبث بن ربعی ، از اول منافق بودند و یک روز در میان تغییر رنگ می‌دادند. این آقا از همان زمان پیامبر منافق بود و چند بار مرتد شد و دوباره مسلمان شد و حالا هم که پیر شده بود دست از نفاق برنمی‌داشت. امام حسین به همین دلیل ، جواب نامه‌ها را با تامل و تانی داد و در نهایت به کلیّت مسئله نظر میکرد و میدید که در بین نویسندگان نامه، افراد برجسته‌ای مثل حبیب بن مظاهر و مسیب بن نجبه و سلیمان بن صرد هم هستند که نباید آنها را بی‌جواب گذاشت. خلاصه اینکه امام ع ، مسلم را به همراه چند نفر به کوفه فرستاد و نامه خود را به آنها داد تا ببرند. چند نامه هم برای بزرگان بصره نوشت و به یکی از غلامان خود بنام سلیمان بن رزین داد تا به بصره ببرد. در بصره ، یکی از نامه‌ها خطاب به منذربن جارود بود که پدرزن عبیدالله‌بن زیاد است. این منذربن جارود خودش آدم خوبی بود اما ، دخترش که به عبیدالله داده بود ، باعث شد که نامه به دست عبیدالله بیفتد و سلیمان دستگیر بشود. سلیمان را سریعا محاکمه کردند و دستور اعدام او توسط عبیدالله صادر شد و این شد اولین شهید واقعه کربلا که در سن ۳۵ سالگی به شهادت رسید. شرح قصه‌های کوفه و بصره مرتب به یزید گزارش میشد و یزید برای کنترل اوضاع کوفه، با مشورت سرجون مسیحی ، عبیدالله بن زیاد را با حفظ سمت ، حاکم کوفه کرد. عبیدالله بلافاصله برادرش عثمان را جانشین خود در بصره قرارداد و با ده نفر از بزرگان بصره از جمله همین پدرزنش که منذربن جارود باشد راهی کوفه شد. یکی دیگر از همراهان عبیدالله ، شریک بن اعور بود که هم از شیعیان خاص بود و هم از دوستان عبیدالله. راجع به او بعدا کامل توضیح خواهیم داد. مورخین معتقدند که عبیدالله افراد مشهوری از شیعیان را دور خودش جمع کرده بود تا بتواند شیعیان دیگر را بهتر کنترل کند. خب حالا از آن‌طرف ، بشنویم از مسلم بن عقیل. مسلم با افرادی که عرض شد و به همراه دو راهنما ، در ۱۵ رمضان سال ۶۰ عازم کوفه شد. علت وجود راهنما آن بود که مسلم نمی‌خواست با کاروان‌ها برود بلکه از بیراهه و با سرعت میخواست که به کوفه برسد. در بین راه گرفتار برخی طوفان‌ها و تشنگی‌ها شده و تعدادی از یارانش را از دست داد تااینکه بالاخره به کوفه رسید و در خانه مختار بن ابی‌عبیده ثقفی ساکن شد. این همان مختار است که با زندگی او کاملا آشنا هستید. مختاردر جوانی آدم مذبذبی بود. اما به ملاحظه مقام پدر و مخصوصا عمویش که از شیعیان خاص بود و همچنین به‌خاطر ثروتی که داشت و مورد احترام کوفیان بود و علاوه بر این بغض و کینه شدیدی که نسبت به بنی‌امیه داشت ، در نهایت ، سعادتمند شد و قیامی به پا کرد که نام او را در تاریخ جاودانه نمود.