باسلام
وقتی که مسلم و یارانش که البته تعداد آنها هم خیلی زیاد بود ، دارالاماره کوفه را محاصره کردند ، ابنزیاد فقط ۵۰ نفر محافظ در داخل دارالاماره داشت و تعدادی از بزرگان منافقین کوفه.
خیلی از این بزرگان ، از جمله نویسندگان نامه برای امام حسین ع بودند و تا همین چندروز پیش هم دور مسلم را گرفته بودند اما ، پولپاشی ابنزیاد و تهدیدات او جواب داده بود و این به اصطلاح بزرگان ، که بندهء چرب و شیرین دنیا بودند ، مسلم را رها کرده و به ابنزیاد پیوسته بودند.
از جمله اینها محمد بن اشعث است که قبلا در داستان شهادت علی ع در مورد او صحبت کردیم و گفتیم که پسر اشعث بن قیس کندی بوده . همان اشعث که به ابن ملجم پناه داد، دیگری کثیر بن شهاب حارثی، شبث بن ربعی، قعقاع بن شور، حجار بن ابجر و شمر بن ذی الجوشن هستند.
ابن زیاد از اینها خواست که به میان جمعیت روند و با دادن وعده و وعید و تهدید جمعیت را متفرق کنند.
این کار را به انحاء مختلف کردند و فریادهای مسلم ، کارگر واقع نشد و جمعیت متفرق گردید.
نقش شریح قاضی را هم که به حصار دارالاماره آمد و به مردم قول داد که هانی به زودی آزاد میشود و نیازی به این شلوغبازیها نیست ، برخی مورخین ذکر کردهاند. در حالیکه هانی را کشته بودند.
این شریح قاضی هم آدم منافقی بود که عاقبت به شر شد.
ذکر شده که این آقا بلانسبت ، همسن علی ع بود و در جوانی در یمن به پیامبر ایمان آورد ولی خود پیامبر را ندید و لذا از تابعین است.
پس از فوت پیامبر ، به مدینه مهاجرت کرد و در نزد صحابه ، پرورش یافت و چون آدم باهوشی بود خیلی زود خودش را نشان داد و اولین بار در دوره عمر به عنوان قاضی کوفه گمارده شد و نام او بر سر زبانها افتاد. عثمان هم او را ابقاء کرد و بعدا علی ع هم همینطور. این همان قاضی است که ، علی ع و یک مسیحی در مقابل او حاضر شدند و علی ع ادعا داشت که زره ایشان در دست آن مسیحی است و چون علی ع شاهد نداشت ، شریح به نفع مسیحی حکم داد و در نهایت آن مسیحی ، مسلمان شد.
شریح در زمان معاویه و یزید هم ابقاء شد و به قولی خیلی عمر کرد و حدود ۵۰ سال قاضی بود.
این آقا هم در زمان عبیدالله ، مردم کوفه را فریب داد و از اطراف مسلم پراکنده نمود و هم اینکه حکم به خروج امام حسین ع بر علیه یزید داد و لذا بر اساس حکم او ، امام حسین ع ، یک خارجی محسوب میشد. ببینید کسی که آن همه تلاش کرد و علم و دانش فراهم نمود و قاضی شد و سه تا از امامان شیعه را درک کرد و فرمایشات آنها را شنید ، چقدر راحت فریب چرب و شیرین دنیا را خورد و کافر شد و نامش جزو قاتلین حسین ع ثبت شد. وقتی مختار بر کوفه مسلط شد ، شریح را برکنار نمود و بعدها در زمان عبدالملک مروان ، دوباره قاضی کوفه شد تااینکه بالاخره در سال ۷۸ ، پیری را بهانه کرد و استعفا داد.
خلاصه ، عصر که شد ، تعداد یاران مسلم اینقدر کم شد که دست از محاصره دارالاماره کشید و با همان تعداد اندک به مسجد رفت تا نماز مغرب بخواند و در طی نماز هم تعداد دیگری از آنها فرار کردند. مسلم از مسجد خارج شد و در کوچهها حیران بود و جایی را هم نداشت که برود در حالیکه دیگر حتی یکنفر از آن جمع که صبح ، شعار میدادند دنبالش نبود.
تا اینکه به خانه پیرزنی پناه آورد و وارد خانه شد و مشغول عبادت گردید و این روز که به پایان رسید ۸ ذیالحجه سال ۶۰ هجری بود که اصطلاحا به آن یومالترویه میگویند و جزو ایام حج است که حاجیها در عصر این روز نیت میکنند و محرِم میشوند و شب هنگام به سمت عرفات میروند.
امام حسین ع در این روز ، در مکه ، نیت خود را از حج تمتع عوض کرد و تبدیل به عمره نمود و برای مردم خطبه خواند و بلافاصله با ۸۲ نفر از یاران و خانواده خود از مکه خارج شد که انشالله داستان آن را فرداشب خواهم گفت.
@tarikhbekhanim