باسلام
حضرت مسلم ع ، دارای تعدادی فرزند بود که همگی در کربلا حاضر شدند. در تعداد فرزندان حضرت مسلم اختلاف است و سن آنها را از ۲۵ سال تا ۸ سال گفتهاند.
شهادت دو تن از فرزندان مسلم به نامهای محمد و عبدالله ، قطعیت دارد. امااینکه آیا فرزندان دیگری از او هم شهید شده یا نه ، اختلاف است. در خیلی از منابع معتبر هم ، آمده که دو تن از فرزندان خردسال مسلم ع ، بعدها در بین اسرایی که به کوفه منتقل شدند ، در زندان کوفه جامانده و به شام منتقل نشدند. اینکه چرا این اتفاق افتاده ، مشخص نیست و اینکه آیا هویت آنها مشخص شده بود یا نه ، این هم مشخص نیست. در تاریخ ذکر شده که اینها یکسال در زندان کوفه بودند تااینکه زندانبان پیری آنها را شناخت و آزاد کرد. اینها از کوفه فرار کرده و به یک زن در خانهای در اطراف کوفه ،پناه بردند. اما شوهر آن زن جریان را فهمید و آنها را سربریده و تحویل عبیدالله داد.
این قولِ مشهور است و الان هم مزار دو طفلان مسلم در نزدیکی کوفه ، زیارتگاه است . اما روایتهای دیگری هم در این رابطه داریم که این دو طفل را فرزندان کسان دیگری میدانند.
همچنین برخی منابع معتقدند که اینها در همان جریان عاشورا ، پس از پایان جنگ از معرکه فرار کردند و اصلا اسیر نشدند. چند روزی سرگردان بودند تا اینکه توسط عوامل عبیدالله شناسایی و دستگیر و به شهادت رسیدند.
خب جریان کوفه در اینجا تمام میشود و مجددا به کاروان امام حسین ع که از مکه به سمت کوفه راه افتاده بود میپردازیم.
گفتیم که امام ، با یاران و اهلبیت خودش در روز ۸ ذیالحجه که یومالترویه باشد ، از مکه خارج شد و به سمت کوفه راه افتاد . کوفه در شمالشرق مکه است و فاصله کوفه از مکه ، حدود ۲۲ روز پیاده است. و لذا احتمالا تعداد منازلی که امام ، طی کرد تا به کربلا برسد ۲۲ منزل بوده است.
منظور از منزل در قدیم ، محل نزول کاروان بوده. این منازل را طوری تنظیم میکردند که صبح زود که کاروان راه میافتاد، شب به آن منزل میرسید. این فاصله ، براساس سرعت حرکت کاروان است و نه سرعت سفر انفرادی. در هر منزل ، یا کاروانسرا وجود داشت که محل استراحت و آبانبار و علیق و علوفه و مطبخ داشت و یا اینکه یک واحه و چشمه بود یا اینکه یک قبیلهای در آن منزل ، ساکن بودند و با رفع احتیاجات کاروانها، ارتزاق میکردند. بعضی منازل را به اسم همین قبائل ، نامگذاری کردهاند.
اگر چه امام حسین ع ، در مسیر خود ، عجله داشت ، اما به خاطر اینکه به شکل کاروانی حرکت میکرد که زن و بچه هم در آن زیاد بود ، سرعت زیادی نداشت و هرروز یک منزل را طی میکرد. در حالیکه یک فرد عادی ، حتی اگر سوار بر شتر هم باشد بعضی اوقات میتواند دو منزل یا سه منزل هم برود و اگر سوار بر اسب باشد ۴ منزل هم میتواند.
حرکت امام ، از یک مسیر کاملا رسمی بود و بیراهه نرفتند. امام سعی کرد در مسیر با هیچکس ، درگیری نداشته باشد و فقط به هدف فکر میکرد تا اتلاف وقت نشود. در ضمن مرتب از جلو و عقب کاروان کسب اطلاع میکرد .
القصه ، امام از صحرای منا در مکه ، حرکت کرد و شب را در اولین منزل که فاصله خیلی کمی با مکه داشته گذراند. به این منزل ، بوستان ابنعامر یا ابنمعمّر میگفتند.
در همین منزل بود که فرزدق شاعر که از کوفه به مکه میآمد تا حج بگزارد، به خدمت امام رسید و آن جمله معروف ردّوبدل شد که امام پرسید از کوفه چه خبر و فرزدق گفت که ، دلها با توست و شمشیرها با بنیامیه و تقدیر به دست خداست.
الان که فرزدق این جمله را گفته ، هنوز مسلم شهید نشده و فردای آن روز که روز عرفه باشد ، مسلم را شهید کردند. فرزدق با مادرش بود و حتما حداقل ۱۵ روز قبل ، از کوفه خارج شده بوده و حالا به این منزل رسیده و در آن روز ، هنوز جوّ کوفه در اختیار مسلم بود. اما اینکه چرا این حرف را زده به خاطر شناختی بود که از کوفه داشت . فرزدق ، خودش کوفی بود و از شیعیان اهلبیت و مردم کوفه را میشناخت و میدانست که در نهایت عهدشکنی میکنند.
خب حالا سوال پیش میآید که یعنی فرزدق این را میدانست و امام حسین ع نمیدانست؟
این مطلبی است که انشالله فرداشب خدمت شما عرض خواهم کرد.
@tarikhbekhanim