باسلام امام به همراه کاروان و به همراهی سپاه حُر مسیر خود را به سمت شمال ، ادامه داد. حُر نامه‌ای به ابن‌زیاد نوشته و کسب تکلیف کرده بود. این روز ، اولین روز از سال جدید یعنی اول محرم سال ۶۱ هجری بوده است. شب هنگام به منزل قطقطانه رسیده و واقعه خاصی در این منزل رخ نداد . فردا صبح که دوم محرم سال ۶۱ باشد ، امام به سمت شمال حرکت کرد . نزدیک ظهر به منطقه‌ای رسیدند که نینوا نام داشت . در مورد اینکه نینوا به کجا می‌گویند خیلی اختلاف نظر هست. در دنیای باستان ، نینوا ، شهری بسیار آباد و در یک دوره‌ای بزرگترین و آبادترین شهر جهان بوده است. اما این نینوای باستانی خیلی شمالی‌تر از منطقهء نینواست که در تاریخ عاشورا آمده. بعضی از مورخین معتقدند که این صحرا که امام وارد آن شده ابتدای صحرایی بوده که شهر باستانی نینوا ، در شمال آن بوده. الان هم یک شهر خیلی آباد و سرسبز در شمال عراق و اقلیم کردستان هست که نینوا نام دارد. به هرحال نام این صحرا که امام وارد آن شده نینوا بوده است و این نینوا خودش شامل چند منطقه و روستا بوده است. از جمله منطقه کربلا و روستای غاضریه. وقتی امام در روز دوم محرم وارد صحرای نینوا شد ، جواب نامه حُر از طرف ابن‌زیاد رسید و ابن‌زیاد در آن نامه به حر دستور داده بود که کاروان امام را در هرجایی که هست متوقف و از آب ، محروم نماید. نامه در روز اول محرم نوشته شده بود و در همین روز لشکر ۴۰۰۰ نفری عمرسعد هم از کوفه خارج شد. حُر ، نامه را به امام نشان داد و امام درخواست کرد که کمی جلوتر بروند . حر قبول کرد و کاروان ، جلوتر رفت تا به جایی به نام کربلا رسید. اینکه چرا امام خواست در کربلا متوقف شود ، معلوم نیست. اما این مسئله را به روایتی ربط می‌دهند که امام حسین ع از پیامبر شنیده بود .چون آن حضرت پیش از این از جدش ، پیامبر ص و پدرش امیرمؤمنان علیه السلام شنیده بود که محل شهادتش در کربلا است . القصه ، امام در این روز که دوم محرم باشد در کربلا مستقر شد و چادرها را بنا کرد. چادرها تا روز عاشورا از این محل ، جابجا نشد . در روز دوم اتفاق دیگری نیفتاد و شب هنگام کاروان به خواب رفت. فرداصبح که روز سوم محرم باشد، لشکر عمرسعد که از کوفه راه افتاده بود به کربلا رسید. این عمر سعد به همراه لشکر خودش سه روز قبل ، از کوفه راه افتاده بود و امروز به کربلا رسید. عمرسعد فرزند سعدبن ابی‌وقاص است که این سعد ابی‌وقاص ، از خواص صحابه پیامبر و از اقوام حضرت خدیجه س بود. سعد ابی‌وقاص بعد از دوره پیامبر اسلام ، یکی از مهمترین سرداران اسلام در فتوحات بود و در جنگ با ایران ، فاتح شد و به اسم سردار قادسیه معروف شد. بعد هم یکی از بنیانگذاران شهر کوفه بود. این آقا در زمان پیامبر هم خیلی رشادت داشت. یک برادری هم به‌نام عتبه داشت که دشمن سرسخت پیامبر بود و همان بود که در جنگ احد ، دندان پیامبر را شکست و بعدها هم کافر از دنیا رفت. سعد ابی‌وقاص ، از طرف عمر ، در شورای شش نفره که برای تعیین خلیفه بعد از عمر تشکیل شد ، شرکت داشت و به نفع عثمان با عبدالرحمن عوف همدست شد. بعدها هم با علی ع بیعت نکرد و در هیچکدام از جنگهای دوره علی ع هم شرکت نکرد. در قضیه حکمیت هم ، از خانه بیرون نیامد. نقل شده که سعد ابی‌وقاص در اواخر عمر ، میل زیادی به فرهنگ ایران باستان پیدا کرده بود و اوستا می‌خواند . سال وفات سعد را حدود سال ۵۷ می‌دانند یعنی ۴ سال قبل از عاشورا. عمر بن سعد پسر این آقا بوده و روزی علی ع در ضمن صحبت با سعد ابی‌وقاص به او خبر داد که در خانه‌ات بزغاله‌ای است که پسرم حسین ع را به شهادت می‌رساند. می‌گویند که عمر سعد همسن و همبازی امام حسین ع در مدینه بوده ولی این قول خیلی ضعیف است و اغلب منابع معتقدند ، عمر سعد در کربلا ، جوان بوده و حدود ۳۵ سال سن داشته. عمر سعد با خواهر مختار به نام جاریه ازدواج کرده بود و به اصطلاح شوهرخواهر مختار میشد. عمربن سعد ، اندکی قبل از اینکه ابن‌زیاد ، زمام امور کوفه را به عهده بگیرد ، قرار بود که حاکم ری شود. قبلا خدمت شما عرض کردم که مناطق مرکزی ایران که ری هم جزو آن بود تحت نظر حاکم کوفه اداره می‌شد و وقتی ابن زیاد به جای نعمان بن بشیر حاکم کوفه شد ، پست عمر سعد را منوط به جنگ با امام حسین ع کرد. عمرسعد اول قبول نکرد اما حب دنیا بالاخره او را مجبور به قبول این شرط نمود. خلاصه اینکه در روز سوم محرم ، عمر سعد هم با لشکر خود به کربلا امد که شرح آن را انشالله فرداشب خواهم گفت. @tarikhbekhanim