در روز پنجم که یکشنبه بوده است اتفاق خاصی نیفتاد و آن لشکری که بواسطه سخنرانی عبیدالله ، آماده شده بود در این روز به راه افتاد تا به کربلا برود.
روز ششم محرم که دوشنبه باشد چند اتفاق افتاد . یکی اینکه ابنزیاد برای عمرسعد نامه نوشت و حرکت لشکر از کوفه را به اطلاع او رسانید. دیگر اینکه حبیب بن مظاهر از امام حسین ع اجازه خواست که به میان طوایف بنی اسد برود و افرادی را جذب کند. امام اجازه داد و حبیب رفت و حدود ۹۰ نفر جنگجو از بنیاسد ، جور کرد و به سمت کربلا راه افتاد . جاسوسان عمرسعد به او خبر دادند و عمرسعد به سوی این گروه ۹۰ نفری حمله کرد و جمع آنان را متفرق نمود.
دیگر اینکه یکی از وصیتنامههای امام حسین به محمدبن حنفیه و بنیهاشم در این روز نوشته و به مدینه ارسال شد. این نامه حاوی آن جمله معروف است که میفرماید
مثل این که دنیا اصلاً وجود نداشته(اینگونه دنیا بی ارزش و نابود شدنی است) و آخرت همیشگی و دائم بوده و هست.
انشالله شرح وقایع روزهای بعد بماند برای فرداشب.
@tarikhbekhanim