میدان جنگ کاملا صاف بود و به اصطلاح هامون بود و فقط یک فروفتگی کوچکی داشت که همان گودال قتلگاه است و اسب امام حسین ع در لحظات آخر امام را به آرامی در این گودال انداخت تا در معرض تیر و سنگ نباشد. این تل زینبیه و این گودال قتلگاه ، حکایت یک عمر شرمندگی بشر در دفاع از ارزشهای انسانی است و در ادبیات فارسی و عربی جایگاه ویژهای دارند.
نقل شده که امام حسین ع در شب عاشورا اصلا نخوابید و تا صبح قرآن میخواند و رازونیاز میکرد و مرتب وضع قرارگاه خود را بازرسی میکرد و اشعاری میخواند که معروفترین آنها همان شعری است که میگوید:
یا دَهْرُ أُفٍّ لَک مِنْ خَلِیلِ کمْ لَک بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ
مِنْ صَاحِبٍ أَوْ طَالِبٍ قَتِیلِ وَ الدَّهْرُ لَا یقْنَعُ بِالْبَدِیلِ
وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَی الْجَلِیلِ وَ کلُّ حَی سَالِک سَبِیلِی
اى روزگار پلید که دوست بدى بودی و صبحگاهان و شبانگاهان یاران و دنیاجویان را به کشتن دادى، روزگار عوض نمیپذیرد، کار به دست خداى جلیل است، و هر زندهاى به راه مرگ میرود.(تاریخ طبری، ترجمه، ج 7، ص 3018)
سحرگاهان ، اذان روز عاشورا گفته شد و امام و اهلبیت ع در حالیکه دیگر هیچ آبی برای خوردن نداشتند روز خود را آغاز کردند.
@tarikhbekhanim