باسلام
و اما در مورد شبثبن ربعی که یکی از بازیگران اصلی صحنه عاشوراست باید عرض کنم که نفاق و دورویی از دوران جنینی و در شکم مادر در این آقا ، نهادینه شده بود.
شبث ، دوران پیامبر را درک کرد و از صحابی ، حساب میشود. در اواخر عمر پیامبر ، مرتد شد و در سلک یاران سجاح درآمد که داستان او را
اینجا گفتهایم.
با لشکرکشی ابوبکر برای جنگ با سجاح ، شبث هم توبه کرد و دوباره مسلمان شد.
بعدها از مخالفین عثمان شد و در غائله عثمان خیلی گردوخاک راه انداخت.
بعداز عثمان در صف یاران علی ع درآمد و در صفین از فرماندهان بود. حتی یکبار ، علی ع او را به نمایندگی ، پیش معاویه فرستاد تا مذاکره کنند.
بعد ، آمد جزو خوارج. علی ع و مالک اشتر مدتی با او صحبت کردند تا توبه کرد و دوباره در جنگ نهروان از فرماندهان لشکر علی ع شد.
در زمان امام حسن ع به معاویه پیوست و از یاران او شد. معاویه برای خرید او ، پول زیادی خرج کرد و او با این پول ، از بزرگان و متنفذین کوفه شد. در اوائل امامت امام حسین ع ، وقتی که معاویه میخواست ، حُجر بن عدی رحمهالله علیه را به شهادت برساند ، این آقا آمد و برعلیه حجر شهادت داد.
همینکه معاویه راهی دوزخ شد ، برای امام حسین ع نامه نوشت که کجایی ، بیا که زمینه فراهم است . میوهها رسیده و انبارها پرشده و دست مردم برای یاری تو ، پُر است. نیاز به رهبر داریم تا در مقابل ظلم و ستم بنیامیه بایستیم . یزید سگ کی باشد که ادعای خلافت کند. ما بیاییم نوه پیامبر را رها کنیم و نوه هند جگرخوار را خلیفه کنیم؟ حاشا و کلا که یک شرابخوار ملعون را مسلط بر سر خود نماییم.
همینکه ابنزیاد به کوفه آمد و اوضاع عوض شد ، شبث دوباره تغییر موضع داد. رفت و جزو یاران ابن زیاد شد و در شکست قیام مسلم ع ، نقش اساسی داشت و در صحرای کربلا ، شد از یاران و فرماندهان لشکر عمرسعد. نقل شده که در کربلا ، خجالت میکشید که خودش را به امام حسین ع نشان بدهد اما امام او را صدا زد و نامهاش را به او نشان داد و باز هم شبث ، انکار کرد.
بازهم خوشا به غیرت شبث که خجالت میکشید خودش را به امام زمانهاش نشان دهد. کثیفتر از شبث ، آنهایی هستند که ۸ سال خودشان را در دامان شیطان نشاندند و برای شیطان خوشرقصی کردند و مردم را به خاک سیاه نشاندند و نظام و رهبری را مقصر همه این ناکامیها نشان دادند و دست آخر هم طلبکار همه شدند. سگ امثال شبث ، شرف دارد به این بیغیرتهایی که هنوز دست از سر مردم بدبخت مملکت امام زمان برنمیدارند.
باز هم نقل شده که وقتی شمر میخواست چادرهای اهلبیت را آتش بزند همین شبث ، ممانعت کرد و شمر را سرزنش نمود.
القصه ، بعد از شهادت امام حسین ع ، این آقا در کوفه جشن گرفت و برای ابن زیاد ، خوشرقصی کرد.
وقتی قیام مختار راه افتاد ، به زبیریان پیوست و در لشکر ابنمُطیع قرار گرفت. ابنمطیع از مختار شکست خورد و شبث ، و شمر و محمد بن اشعث که قبلا داستان او را برای شما گفتم ، در اطراف کوفه پنهان شدند.
در یک وهلهای که مختار در کوفه تنها شده و لشکرش به فرماندهی ابراهیم بن مالک ، برای جنگ با سپاه شام به موصل رفته بود ، این سه نفر ، از پناهگاه خارج شدند و شورشی برعلیه مختار راه انداختند و نزدیک بود که مختار شکست بخورد. مختار ، نامهای به ابراهیم نوشت و ابراهیم سریعا خودش را به کوفه رساند و شورش را سرکوب کرد.
این سه نفر فرار کردند و به بصره رفتند. مختار به تعقیب آنها پرداخت.
شمر در این تعقیب و گریز ، کشته شد اما این شبث ملعون هزار چهره ، جان سالم به در برد و بعد به لشکر مصعب بن زبیر پیوست و دوباره به جنگ مختار امد و بر مختار فائق آمد و در جنگی که در سال ۶۷ هجری رخ داد ، مختار به شهادت رسید.
شبث که پیر شده بود سه سال بعد در سال ۷۰ به مرگ طبیعی به درک واصل شد و راهی دوزخ گردید.
این داستان شبث بن ربعی یکی از عبرتانگیزترین داستانهای تاریخ است و بنده در بحث نفاق که گاهی در کلاسهای تفسیر ، ارائه میدهم خیلی از شبث و برخی دیگر از منافقین ، اسم میبرم. گاهی به این نتیجه میرسم که تنها راه درمان آدم منافق ، حذف او را از اجتماع است. قبلا در همین کانال مطالبی در این زمینه عرض کردم و گفتم که نفاق ، یک بیماری است که درمان آن مثل بقیه بیماریهای روحی روانی ، بسیار سخت است و اگر کسی دچار این بیماری شد ، به سختی از آن خارج میشود. قرآن در رابطه با منافقین میفرماید
فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ
در دلِ آنان بیماریِ [سختی از نفاق] است، پس خدا به كیفرِ نفاقشان بر بیماریشان افزود، و آنان را به خاطر آنكه همواره دروغ میگفتند، عذابی دردناك است.