باسلام عبدالملک بن مروان در طول دوران ۲۱ ساله خودش فراز و نشیب‌های زیادی را طی کرد. چند تا از شورش‌های ابتدای خلافت او را در قسمت قبلی عرض کردم. یکی دیگر از این چالش‌ها ، قیام مختار در کوفه بود. از آنجا که سریال مختارنامه که به شکل اکمل ، تاریخ این قیام را ذکر کرده بود چندین‌بار از تلویزیون پخش شده و شما به جزئیات امر هم واقف شده‌اید ، لذا بنده به ذکر چند نکته مهم در این رابطه بسنده میکنم. مختار بن ابی‌عبیده از قبیله ثقیف بود. قبلا عرض شد که این قبیله در طائف در نزدیکی مکه زندگی میکردند و یکی از آخرین قبایلی بود که به پیامبر اسلام ایمان آوردند. در طی فتوحات ، مثل خیلی دیگر از قبایل دیگر در متصرفاتِ از ایران و روم پخش شدند. خانواده مختار به متصرفات ایران آمدند و در کوفه ساکن شدند. در همان زمان ِفتوحات در جنگ جسر ، پدر مختار که ابی‌عبیده ثقفی بود، به فیلی حمله کرد و آن فیل ، پدر مختار را زیر پای خودش له کرد و کشت و مختار که نوجوان بود تحت تربیت عمویش قرار گرفت. اینکه گرایشات پدر مختار ، چگونه بوده ، چیزی در تاریخ نیافتم. اما عموی مختار از شیعیان علی ع بود و اتفاقا با خود مختار که عثمانی مذهب بود ، اختلاف نظر داشت. مختار دو خواهر داشت که یکی همسر عبدالله بن عمر (پسر عمر ) شده بود و یکی همسر عمرسعد. در جنگِ معاویه لع و امام حسن ع ، که امام حسن ع در مدائن ، زخمی شد، ایشان را به خانه عموی مختار بردند و مدتی در آنجا بستری بود. مختار به عمویش پیشنهاد می‌دهد که امام را تحویل معاویه لع بدهند و با این‌کار به معاویه لع ، تقرّب پیدا کنند که عمویش بشدت مخالفت کرد. ذکر شده که این آقا در جریان دعوت از امام حسین ع ، به جمع دعوت کنندگان نپیوست. برخی این حرکت مختار را ناشی از زیرکی و هوشمندی او می‌دانند زیرا مختار می‌دانست که مردم کوفه عهدشکنی خواهند کرد و نمی‌خواست در گناه آنها شریک بشود. اینکه مسلم بن عقیل ، پس از ورود به کوفه در منزل مختار ساکن شد ، دال بر چرخش فکری مختار است. مختار از اینجا به بعد ، گرایشات شیعی از خودش نشان میدهد و اتفاقا از شیعیان خالص می‌شود که تا پای جان بر سر اعتقاداتش باقی میماند. بعدها با توابین هم همکاری نکرد . برخی این را هم از زیرکی او می‌دانند زیرا زمان را برای قیام مناسب نمی‌دانست و حدس میزد که قیام توابین به رهبری سلیمان بن صُرد خزاعی ، شکست خواهد خورد. مختار در جریان قیام عاشورا هم دستگیر شد و مدتها در زندان کوفه بود تا اینکه با وساطت عبدالله بن عمر که گفتم شوهر خواهر مختار میشد آزاد گردید. به این شرط که از کوفه خارج شود و در کوفه نباشد . این بزرگترین اشتباه عبیدالله بن زیاد بعد از واقعه عاشورا بود. زیرا با این کار مختار را از حوزه نظارت خودش خارج کرد و به عبارتی ، مختار ، آزاد شد که هرجا خواست برود. مختار به مکه رفت و آوازه قیام عبدالله بن زبیر بر علیه بنی‌امیه به گوش او رسید و لذا برای انتقام از بنی‌امیه ، موقعیت را مناسب دید و به زبیریان پیوست. در محاصره مکه توسط سپاه یزید ، مختار در بین سپاه عبدالله بن زبیر ، شجاعت زیادی از خودش به خرج داد و باعث ناکامی سپاه یزید شد. بعد از مرگ یزید ، مختار ، به اهداف پلید زبیریان و قدرت‌طلبی آنها پی برد و مخفیانه به کوفه برگشت. با مرگ یزید ، جنگ در کوفه ، مغلوبه شده بود و عبیدالله بن زیاد در نهایت ضعف بود. مختار به کوفه آمد و کم‌کم قدرتی به هم زد و بالاخره با شعار انتقام از قاتلین امام حسین ع ، قیام کرد. داستان مختار و ذکر جزئیات آن خیلی طولانی است و بیان آن از حوصله این متن خارج است . همین را باید عرض کنم که قیام او در سال ۶۶ بود . یعنی ۵ سال بعد از شهادت امام حسین ع. مختار در همان ابتدای قیام خود ، ابراهیم بن مالک اشتر را هم با خودش همراه کرد. این ابراهیم ، پسر مالک اشتر و از پهلوانان کوفه بود که در جریان قیام عاشورا ، نتوانسته بود از کوفه خارح شود و به یاری امام حسین ع بپردازد و لذا بعد از شهادت امام ، افسردگی شدیدی بر او غالب شده و خانه‌نشین شده بود. مختار ، او را جذب خود کرد و از فرماندهان لشکر مختار شد. مختار با لشکر خود بالاخره کوفه را تسخیر کرد. عبیدالله از کوفه فرار کرد و دارالاماره به چنگ مختار افتاد. عبیدالله بن زیاد مجددا با لشکری به سمت کوفه آمد و خواست کوفه را پس بگیرد. مختار ، سپاهی را به فرماندهی ابراهیم به جنگ او فرستاد و عبیدالله بن زیاد بالاخره با شمشیر ابراهیم بن مالک اشتر ، راهی دوزخ شد. خب بقیه داستان انشالله بماند برای فرداشب. @tarikhbekhanim