باسلام
عرض شد که ابراهیم بن مالک بر عبیدالله بن زیاد غلبه کرد و این عنصر کثیف و قاتل را به دوزخ فرستاد. این جنگ در موصل امروزی به وقوع پیوست و در این جنگ ، حصین بن نُمیر هم به قتل رسید. این آقا همان کسی بود که به دستور یزید ، مکه را به منجنیق بست و کعبه را آتش زد.
در کوفه ، اما مختار مشغول انتقام از قاتلین امام حسین ع بود. قبلا عرض کردم که در مورد روش انتقام ، نقلهای متفاوتی هست و به مسائل حاشیهای خیلی پرداخته شده. این روش در منابع عامهپسند ، خیلی کاربرد دارد. در این منابع ، اشاره به جن و پری ، وقایع ماورائی ، پهلوانهای اسطورهای ، حوادث غیرقابل تصور و.... خیلی پرداخته شده. مثلا در یک کتاب بنام مختارنامه که بنده در کودکی خواندم و به چاپ سنگی بود روش انتقام از شمربن ذیالجوشن به این شکل ذکر شده بود که او را دست و پا بریدند و سپس در دیگ روغن در حال جوش انداختند. و یا ذکر شده که شمر ، در این دیگ روغن تبدیل به سگ شد و از دیگ بیرون آمد و به صحرای کربلا رفت و تا قیامت در این صحرا در طلب آب میچرخد و به مقصود خود نمیرسد.
خب ذکر این مسائل از نظر عوام خیلی جذاب است و به اصطلاح دل آنها را خنک میکند اما در منابع متاخّر که علمیتر بوده و با تطبیق منابع مختلف نگاشته شده ، این مسائل وجود ندارد.
القصه ، مختار رحمة الله علیه ، عمرسعد ، پسر عمرسعد که گفتیم اسمش حفص بود ، شمر ، سنانبن انس ، خولی ، حرمله و.... را به قتل رساند. یکی از کسانی که لازم بود کشته شود ولی فرار کرد ، شبث بن ربعی ، این منافق بالفطره بود که البته بعدها توسط یکی از عوامل زبیری بنام ابنحُر به درک واصل شد.
یکی دیگر از مسائلی که کمتر به آن توجه شده ، این استکه مختار بر تمام عراق مسلط شد و حکامی به شهرهای مختلف عراق فرستاد و به جمعآوری خراج و زکات پرداخت و به معنای واقعی کلمه ، حکومت تشکیل داد.
نکته بعدی این استکه اغلب سربازان و امیران لشکر مختار ، ایرانی بودند و فرمانده همه اینها همان کیان ایرانی بود که قبلا راجع به او در بحث فرقهشناسی شیعه ، صحبت کردم و عرض کردم که فرقه کیسانیه را منسوب به او میدانند. خود مختار هم به ایرانیها، علاقه داشت و به آنها بها میداد.
در منابع ذکر شده که زبان رسمی در بین لشکریان مختار ، فارسی بود و این امر برای عربها سنگین بود . این مسئله، خیلی مهم است و کمتر به آن توجه شده و همین امر بعدها باعث دودستگی و اختلاف در بین لشکر مختار شد.
خلاصه اینکه حکومت مختار جمعا دوسال طول کشید و در اواخر سال ۶۷ ، عبدالله بن زبیر ملعون ، برادرش ، مُصعب را به جنگ مختار فرستاد و به خاطر اختلافی که در لشکر مختار افتاده بود ، مختار شکست خورد و در نهایت به همراه چندتن از یارانش به شهادت رسید. رحمت خدا بر او باد.
یکی از مسائلی که در شکست مختار تاثیر داشت ، اختلاف بین مختار و ابراهیم بن مالک اشتر بود. این اختلاف را زبیریان انداختند و نگذاشتند ابراهیم که در موصل بود به کمک مختار بیاید. متاسفانه، ابراهیم بعد از شهادت مختار به زبیریان پیوست و بعد از اینکه لشکر عبدالملک مروان برای دفع فتنه مصعب بن زبیر به عراق آمد، ابراهیم هم کشته شد.
نسل مالک اشتر از همین ابراهیم منتشر شد و اینها در عراق و ایران خیلی زیاد هستند و مقابر زیادی دارند و شیعه و سنی برای آنها احترام قائلند.
و اما آخرین مطلبی که باید عرض کنم کلاهی است که مصعب در کوفه ، بر سر یاران مختار گذاشت و بین مختار و یارانش اختلاف انداخت. جبهه باطل همیشه با فریب و نیرنگ و وعدههای دروغین، بر جبهه حق غلبه میکند و یاران مختار فریفته وعدههای مصعب شدند و شمشیر را کنار گذاشتند و تسلیم شدند و هرچه مختار بر آنها نهیب زد قبول نکردند و میگفتند که امضای مصعب ، تضمین است و مصعب نمیتواند زیر قولش بزند و به قول معروف اینها با لالایی دشمن خوابشان برد و مختار را تنها گذاشتند و مختار با تعداد اندکی از یارانش آنقدر جنگید تا به شهادت رسید. فردای آن روز ، مصعب دستور داد تمام ۷ هزار سرباز مختار که تسلیم شده بودند را به کردار گوسفند سربریدند.
مصعب از طرف برادرش تا سال ۷۱ در کوفه حکومت کرد و بعد عبدالملک مروان هم عبدالله بن زبیر را در مکه سرکوب کرد و هم مصعب را در کوفه.
این هم شرح برخی از وقایع دوران عبدالملک مروان که عرض شد. انشالله فرداشب بقیه اتفاقات دوره این خلیفه غاصب اموی را ذکر خواهم کرد.
@tarikhbekhanim