باسلام
آخرین مطالبی که در مورد منصور دوانیقی میخواهم عرض کنم ، چند اقدام منصور از جمله انتقال مرکز قدرت و خلافت به بغداد و تبدیل خلافت به سلطنت و تاسیس وزارت است.
گفتیم که پایتخت عباسیان در دوره سفاح ، شهر انبار عراق بود. منصور که آمد ، این پایتخت را به نزدیکی کوفه در شهرکی به نام هاشمیه قرار داد . بعد از مدتی متوجه شد که کوفه و اطراف آن جای مناسبی برای این کار نیست . چرا که به طور کلی این مناطق ، پر از شیعه بود و حالا که منصور بر سر شیعیان کلاه گذاشته بود و به اسم سادات حسنی و گرفتن انتقام شیعه و کربلا از امویان بر سر کار آمده بود، نمیتوانست با خُلف وعدهای که کرده بود در این منطقه بماند لذا در سال ۱۴۲ دستور بنای شهر بغداد را صادر کرد. بغداد از قدیم هم بود اما یک دهستان کوچک از توابع تیسفون قدیم محسوب میشد و خیلی خوش آب و هوا و حاصلخیز بود خصوصا اینکه آن را طوری ساختند که رود دجله از وسط آن عبور کند و لذا بغداد از اول دو بخش بود یکی شرق دجله و یکی هم غرب دجله.
منصور در بغداد کاخهای متعددی ساخت و بالاخره هم خودش در سال ۱۴۶ به بغداد آمد و آنجا را مرکز خلافت کرد. از این به بعد تا سال ۶۵۶ که هلاکوخان مغول دولت عباسیان را برانداخت ، بغداد مرکز خلافت عباسیان بود یعنی حدود ۵۱۰ سال.
بغداد هر روز بزرگتر و باشکوهتر میشد و به قدری عجایب این شهر زیاد شد که برای آن قصههای افسانهای مثل داستانهای هزار و یک شب ساختند و آرزوی مردم جهان در دوره عباسیان این بود که به بغداد سفر کنند و عجایب آن را ببینند. عمده پیشرفت بغداد به واسطه ایرانیها بود و اصلا خود بغداد قبل از اسلام ، یک روستا از توابع تیسفون بود که این تیسفون یکی از پایتختهای ایران قدیم بود.
نقشه شهر بغداد را هم خالد برمکی کشید .
این خالدخان برمکی یکی از ایرانیهای خیلی با نفوذ در دولت مروان حمار بوده، که مخفیانه با عباسیان در ارتباط بود و بعد که مروان حمار کشته شد این آقا در دستگاه منصور ، قدرتی به هم زد و خیلی از کارهای اجرایی را این آقا به عهده میگرفت از جمله تشکیلات دیوانی و اداری منصور را این شخص راهاندازی کرد و بعد از قتل ابوسلمه خلال ، وزیر منصور شد و تقریبا همه کاره دستگاه خلافت.
داستان نفوذ ، صعود و قتل عام برمکیان در دستگاه خلافت عباسی که یکی از داستانهای بسیار عبرت انگیز و حزنآور تاریخ است را من به وقت خودش خدمت شما عرض خواهم کرد.
القصه ، بغداد کم کم دارای تعداد زیادی دانشگاه شد که توسط همین برمکیان تاسیس شدند و خیلی از دانشمندان دانشگاه گندیشاپور ایران به این دانشگاههای بغداد منتقل شدند .
بعدها در قرن ۵ ، نظامیه بغداد ، یکی از معتبرترین دانشگاههای دنیا ، تاسیس شد که داستان این نظامیهها را قبلا در
اینجا عرض کردهام.
در دوره منصور در بغداد ، بیت الحکمه تاسیس شد ولی در ابتدا خیلی فعال نبود تا اینکه در زمان هارون و بعد هم مأمون به اوج فعالیت خودش رسید و صدها دانشمند در این بیتالحکمه ، تدریس و تحقیق و مخصوصا ترجمه کتابهای علمی دنیا را انجام میدادند و چندین زبان در آن تدریس میشد.
ساخت دارالعجزه در بغداد که مخصوص نگهداری از سالمندان و ناتوانان بود و به اصطلاح خانه سالمندان امروزی محسوب میشد اولین بار در بغداد و در زمان مأمون بود و حتی مرکزی به نام دارالمجانین ساخته شد که مرکز نگهداری دیوانگان و مجنونها بود.
در بغداد به قدری مُضیف و مهمانخانه و مسافرخانه و مراکز عیش و نوش و بهره برداری از زیبارویان ساخته شد که از اروپا برای تفریح به آنجا میآمدند و مبالغ زیادی از درآمد این مراکز به جیب خلیفه میرفت.
انشالله در بخش تاریخ تمدن ، باز هم به ذکر اوصاف این شهر خواهم پرداخت.
یکی دیگر از کارهای منصور ، تبدیل خلافت به سلطنت بود. منصور رسما خلافت را به یک نوع پادشاهی تبدیل کرد که خلیفه ، خیلی نماینده دین نبود ولی بر آن نظارت داشت. عباسیان برای خودشان وزیر انتخاب کردند که اولین آنها ابوسلمه خلال ، معروف به وزیر آل محمد ، و وزیر سفاح بود و دومین شان خالد بن برمک ، وزیر منصور بود. وزارت تا اواسط دوره هارونالرشید دست همین آلبرمک بود و بعد دست ایرانیان دیگر و بعدها مدتی ترکها جایگزین شدند .
منصب وزارت تا قبل از دولت عباسیان وجود نداشت و اولین بار توسط سفاح راه اندازی شد و خود کلمه وزیر یک واژه ایرانی است.
وزیر، جانشین خلیفه بود که در هر کاری قائممقام وی محسوب میشد. وزیر، امور مملکت را اعم از شئون لشکری و کشوری اداره میکرد. سپاه و امور جنگ، مالیات و عایدات تحت نظر او بود. مراسلات و فرمانها را به نقاط مختلف دور و نزدیک میفرستاد. وزرا نیز چند معاون و منشی داشتند. وزیر در راس بود؛ اما منشی و نویسنده در مراتب و مقامات خود میتوانست، ترقی داشته باشد و حتی وزیر شود.