وقتی یکی از چشمش می افتاد با آرامش برش می داشت ،خوب نگاش می کرد ، بعد هم فوتش می کرد و دوباره می گذاشت سر جاش!انگار نه انگار... می گفت: خدا هنر به خرج داده، برای اینا وقت گذاشته .«خدا آدمارو دور نمیریزه» گیرم حالا یه غلطی هم کرده !بعد هم با یک تن صدای خسرو شکیبایی طوری می گفت «رحم‌کن» وباز هم برای تاکید می گفت رحم کن... بعدم هم همونطور که چشم‌می دوخت به بیرون پنجره می گفت: یه روز یجایی ،یهویی، یکاری میکنی که از چشم خدا میفتی... ما آدما همینیم!درهمیم. یجوری باش که خدا برت داره ،فوتت کنه بذارتت سر جات... بک یا الله بک یا الله بک یا الله