بی عنوان دنیاخواهی نخواهی سیاسی است.انگار اینگونه بودن ضرورت ذاتی عالم خاک است.گویا واجب ‌الوجود هم جانبدارانه و سیاستمدارانه سخن می گوید«ونرید ان نمن علی الذین الستضعفوا فی الارض و نجعلهم الائمة و نجعلهم الوارثین»(مستضعفین وارثان زمینند ما اینگونه خواسته ایم). از کلام واجب الوجود بالذات تنزل کنیم به جلوات ذات!به ما سوای او هر چه که هست!که در طریق امکانی خود میان وجود و عدم متحیرند!می بینی !!! ناف ممکنات را جانبدارانه بریده اند.تصور نکن ملت برای دو دسته شدن مستعدند !اطمینان داشته باش! هرچند که گرایش به توحید و وحدت، ذاتی ممکن است«فطره الله التی فطر الناس علیها». خدای رب الارباب جهت تدبیر عالم، سیاستِ چینش سنت های لایتغیر را در پیش گرفت تا انسان در سیر استکمالی خود ساحت تکوین و تشریع را مرتبط بداند،و بخاطر بیاورد که تدبیر عالم بدست اوست.... دنیا خواهی نخواهی سیاسی است واین خصوصیت عالم تزاحم و ماده است.سیاست ما فقط عین دیانت ما نیست،این حرف برای زمان مدرس بود،امروز سیاست ما همه چیز ماست وقتی نان و جان ملت را به برجام گره زدند.سیاست ما ریشه در انسان بودن ما دارد. در طی طریق میان قوس نزول و صعود آنها که ممتنع باشند قافیه را باخته اند!ما یا از ملازمان حقیم یا غیر آن .سه دسته نداریم. ملاک سیاسی بودن خداست! اگر می خواهید فرق سیاست و سیاست زدگی را بدانید خدا را ببینید!که الحق لا یعرف بأقدار الرجال.... ملاک سیاست که سیاست تدبیر و چاره جویی برای رسیدن به حق است خداست و خدا انسان را بر فطرت حنیف خود آفرید و انسان طیب در طلب رسیدن بحق در جستجوی چاره است ... ما خواه ناخواه سیاسی هستیم. یا ملازم‌حقیم یا غیر آن.در نزاع میان حق و غیر آن ممتنع نداریم.... ما سیاسی هستیم وقتی خدا عالم را جوری چیده که شما نمی توانید ممتنع باشید. اما با همه ی سیاسی بودنمان عاشق توحید و وحدتیم. ✒️طیبه فرید