«پاییز خونی»
وایسا ببینم چرا اینقدر زود!!!
داری میری؟باورم نمیشه....
من اصلا نفهمیدم چجوری گذشتی !
ولی چرا !!!
اونقدر توی اتفاقات غرق بودیم که حواسمون بهت نبود.
خونی گذشتی...
پر حادثه....
عزیزم!
کاش قدمت سبک باشه و پشت سرت یه برف سنگین بزنه.
کاش تو آخرین پاییزی باشی که اینجوری می گذره....
به اونی که بدون اجازه ش برگای درختا نمی ریزه و فصلا عوض نمیشه بگو ما منتظر دیدن قسمتای قشنگ قصه ایم.
بگو به یادش نارنگی پوست می کَنیم و انار دون می کنیم.
بهش بگو ما به این حجم از دلتنگی عادت نداریم.
دنیا با همه ی داشته هاش بدون تو فقط یه تراکنش ناموفقه...نخواه اینجوری بگذره.
برو عزیزم!
دست خدا به همراهت.
🖋️طیبه فرید
آخرین نوشته ی پاییز ۱۴۰۱
دلنوشته های طیبه فرید
https://eitaa.com/tayebefarid
https://instagram.com/baghchekman?utm_medium=copy_link