«کو بینه،کو خزینه» روزهای آخر اردی بهشت، گل دادن آبشار طلایی ها که به خط پایان می رسد یاس رازقی تازه شروع می کند به گل کردن. درست همان موقع که بچه نارنج ها دارند قاطی آدم می شوند زیر درخت توت سیاه مورچه ها غوغا می کنند و این یعنی برنامه طبیعت بعد از این همه سال که از خلقت آدم می گذرد روی روال عادی خودش دارد پیش می رود. قربان مرام و معرفتتان که تا اینجای مطلب را خواندید، امروز داشتم درباره تغییرات طولی و عرضی فرهنگ می خواندم. آن جا که به خودت می آیی و می بینی یک برج یازده طبقه جای خانه ویلایی کمال آقا را پر کرده! و آدم ها خوشحال، خوشحال همه سرمایشان را داده اند دست انبوه سازها وصد مترخانه توی هوا خریده اند.انبوه سازها به خلق الله نگفتند که زندگی بین زمین و آسمان اقتضائات خودش را دارد. از شما که پنهان نیست! ما خودمان هم تازه ملتفت شده ایم که زندگی توی قوطی،آن هم طبقه سوم کلی اخلاق آدم را عوض می کند! وقتی بلا نسبت شما، درِ توالت و حمامِ بدون بینه و خزینه توی هال خانه آدم باز می شود می خواهی حال آدم عوض نشود؟! شده ایم پر از سودا! پر از اخلاق های چنین وچنان. خودمان کم بدبختی داشتیم کرونا هم که آمد اخلاقمان مشعشع تر شد! با اینکه تمام شده و شرش کنده شده اما هیچ چیز عین سابقش نشد!یک قلمش بویایی خودم! قوانین نچسب توسعه و پیشرفت آن قدر یواش و موذیانه تغییرمان داد که خودمان هم نفهمیدیم چه شد! حتی فرصت نکردیم با روزهای خوبمان خداحافظی کنیم. نقل حمام و توالت بود، از شدت کم جایی توی خانه های هوایی گاهی تلفیقشان می کنند! کاش بشر همان اول انقلاب صنعتی اینروزها را دیده بود،آن وقت شاید برای جهان اولی شدن این همه خودزنی نمی کرد. خدا بد ندهد، این انبوه سازی ماهیت را از معماری سلب کرده فکر کن با پدر ملت چه کرده!! زندگی توی قوطی لوازم خودش را دارد.آثار خودش را! سودای خودش را. یادش بخیر! یکی از مخالفین جدی انقلاب صنعتی پریوش خانم همسایه مان بود.همان همسایه که خانه ویلایی اش در محاصره خانه های چند طبقه بود. با اینکه وارد روزگار پیری شده بود اماهیچ وقت موهایش را رنگ نکرده بود.آن اوایل که بساط تغییر تازه مد شده بود زن های اغنیا با رنگ ومش و فقرا به ضرب دکلره موهایشان را رنگ و لعاب می دادند، پریوش هم نهایتش حنا را دَم می کرد ومی گذاشت روی فرق سرش. آن هم نه بخاطر اینکه سفیدی موهایش پیدا نباشد!نه!بخاطر خواصش. شأن پریوش اجلّ از این حرف ها بود.اصلا به تریج قبایش بر می خورد اگر کسی می پرسید چرا موهای سفیدت را رنگ نمی کنی آن وقت در جواب می گفت: _چشه به این قشنگی؟ خیلیم بهم میاد !!! تازه آقا کمال هم اینجوری دوس داره! راست می گفت!اینجوری پیر شدن خیلی به او می آمد. خیلی ها نمی دانستند این پریوش خانمی که موهایش را رنگ نمی کند دیپلم قدیم دارد،دور از جان شما از بس عقلشان توی چشمشان است. دیپلم قدیمی پریوش خانم به اندازه دکترای الان می ارزد. از نظر پری خانم یک عیب به حساب می آمد که آدم جا افتادنش را پشت رنگ و نقاشی قایم کند خصوصا که استاد کمال شوهر پری خانم هیچوقت از او چنین چیزهایی نخواسته بود. پریوش خانم و آقا کمال آنقدر با انقلاب صنعتی مخالف بودند که حمام و توالتشان را توی حیاط ساخته بودند. تمام ادوات حمام خانه کمال آقا ختم می شد به یک صابون روشور ویک لگن مسی رنگ و رو رفته حنا که سالی یکبار می دادندآقا یدیِ بازار مسگرها با قلع سفیدش کند و انبوهی سفیدآب فرد اعلی و یک سنگ پای قزوین. اما حالا چی؟! حمام ها نه بینه دارند و نه خزینه! حمام در جوامع پیشرفته صنعتی یک اتاقست و یک دوش و یک باکس پر از انواع و اقسام شامپوها و صابون ها!!! شامپوی سر، شامپوی بدن، شامپوی موی دماغ، صابون دور چشم! بشر صنعتی چکار دارد به خواص سفیداب و سنگ پا! خدا رحمت کند پریوش خانم و کمال آقا و همه اسیران خاک را. دور از گوش شما، ما درست همین الان وسط یک انقلاب صنعتی بزرگتریم و حواسمان نیست. بیست سال دیگر من مرده شما زنده!!!به همین سوی لوستر با همین دست فرمانی که انقلاب صنعتی دارد پیش می رود،همانطور که معماری سنتی پاک را به خاک و خون کشید و جایش حمام توالت ها را تلفیق کرد و حجاب از سر مطبخ برداشت، جای آباد توی روح و روانمان نمی گذارد! این خط /این نشان. سرکشی و مخالفت با خیلی از چیزهای خوبی که امروز می بینیم این ها عوارض صنعتی شدن اخلاق و رفتار است! به خدا از وقتی انقلاب صنعتی حاکم شد، برکت اززندگی ها رفت! کاش یک نفر پیدا بشود بگوید ما عطای این انقلاب صنعتی نچسب را به لقایش بخشیدیم، یک رفراندوم بگذارید تا ما حق داشته باشیم بگوییم نه به انقلاب صنعتی! طیبه فرید https://eitaa.com/tayebefarid